نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من

نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من
  • صفحه خانگی
  • >
  • مقالات و مقولات
  • >
  • To New York With Love

To New York With Love

  • آگوست 1, 2023

در 17 ساله‌گی عضو تیم فوتبالی بودم که در لیگ جوانان ایران حضور داشت. همان سال، قهرمان همان لیگ شدیم. تنها بازیکن تیم بودم که در تمامی مسابقات به طور کامل بازی کرده بودم. در همین سال، بارها برای انجام مسابقات از شهری به شهر دیگری سفر می‌کردیم. در تمامی آن سفرها من بودم و یک «واکمن» و چند نوار کاست. یکی از آن‌ها آلبوم «Songs of Love and Hate» بود. تمام این آلبوم و دیگر نوارهای کاست یک‌سو بود، و ترانه‌ی «Famous Blue Raincoat» سویی دیگر.

It’s four in the morning, the end of December
I’m writing you now just to see if you’re better
New York is cold, but I like where I’m living
…There’s music on Clinton Street all through the evening

در زمستان ایران، در جاده‌های جنوب و شرق و غرب و شمال در سفر بودیم، اما من سرمای نیویورک را در 4 صبحِ اواخر دسامبر حس می‌کردم. عصرها از خیابان‌های شهرهای ایران می‌گذشتم اما صدایی نمی‌شنیدم جز صدای کوهن که از نوای موسیقی عصرانه در خیابان کلینتون، می‌خواند.

ایران را سفر می‌کردم و به نیویورک نمی‌رسیدم…

آستانه‌ی 20 ساله‌گی، سال‌های سینما و رمان بود؛ می‌دیدم و می‌خواندم، و بسیار دیده‌ها و خوانده‌ها از نیویورک بود. 19 یا 20 ساله بودم که «گتسبی بزرگ» را خواندم. سوار بر مَرکبِ خیال، با قافله‌سلاری چون فیتزجرالد به «لانگ آیلند» سفر کردم.

undefined

از دیگرسو، در همان دوران، شیفته‌ی وودی آلن بودم؛ هنوز هم هستم! با وودی آلن بارها از خیابان‌های منهتن گذشتم و بر نیمکت‌های رو به پُل منهتن نشستم و بغضِ غریب بودن در غربتِ وطن را در گلو شکستم.

خواهرم در آن دوران، نویسنده و کارگردان تئاتر بود. آثار او را هرگز ندیدم. تئاتر را دوست داشتم، اما در برادوی. حکایت‌ها شنیده بودم از جادوی تئاتر در آن‌جا، اما حقِ گوش، فروان ادا شده بود، و این چشم بود که بی‌نصیب مانده بود از حظِ تماشا.

حدود یک دهه بعد، در اوج سال‌های خواندن و نوشتن، کسی خود را به کتابخانه‌ی بروکلین می‌رساند تا من را به کتاب‌هایی برساند که می‌خواستم و در ایران نبود. من فقط کتاب‌های کتابخانه‌ی بروکلین را نمی‌خواستم؛ نیویورک را می‌خواستم و در ایران، نیویورک نبود.

سال‌ها بعد، آثار انسان‌شناسان و مردم‌شناسان و جامعه‌شناسانی را می‌خواندم که در جزایر دور افتاده از نظرگاه عموم، و در قبایل بدوی، در جست و جوی «انسان» بودند. اما می‌دانستم که انسانِ جهان جدید از ساحت زیست در اجتماع گذر کرده و روزگار در ظل و ذیل جامعه می‌گذراند. این انسان را باید می‌شناختم، چرا که او قاعده بود، و آن انسان‌های دور مانده از نظرگاه عموم در جزایر و قبایل بدوی، چیزی جز استثنائات دلپذیری برای جماعتِ آنتروپولوژیست نبودند.

بر این اساس بود که می‌پنداشتم انسانِ جهان جدید را می‌بایست در «شهر» جُست، نه در آن‌گونه جزایر و قبایل. و «شهر»، نیویورک بود.

بسیاری از اطرافیان‌ام از موضع «روشن‌فکری»، با افکار و آثاری که فرآورده‌ی طبیعی و منطقی‌اش شیفته‌گی به مسکو و پیونگ‌یانگ و کاراکاس و هاوانا بود، خود را شیفته‌ی پاریس و وین و ژنو و رُم و واشنگتن می‌دانستند، اما قبله‌ی من در نظر و عمل، نیویورک بود.

سال‌ها بعد، عده‌ای از آشنایان‌ام که سال‌ها در نیویورک روزگار گذرانده بودند، می‌گفتند و می‌نوشتند که «نیویورک از دور زیباست»، اما من آن‌قدر به نیویورک نزدیک بودم که هرگز زیبایی‌هایش را از دور ندیده بودم. نیویورک نه دورِ زیبا بود و نه زیبایِ دور؛ جانی جمیل بود و جمال‌اش در جان.

شهریور1380 دوران آموزشیِ خدمت سربازی را می‌گذراندم. در همان ماه بود که واقعه‌ی 11 سپتامبر رخ داد. فردای آن واقعه، ایستاده در «صبح‌گاه خونیِ میدان» فریادِ شادی یکی از فرماندهان نظامی را می‌شنیدم به علت «شکست هیمنه‌ی امریکا و امپریالیسم جهان‌خوار». اما من، با دود و غبارهای برج‌های دوقلوی فروریخته در چشمانم، اشک می‌ریختم. سال‌ها بعد، به عنوان یک «چپ‌ستیزِ» تمام عیار شناخته شده بودم؛ شناختِ درستی بود. اما باید دیگران را به این شناخت می‌رساندم که چرا محمد عطا و مروان الشیحی، به نیویورک حمله کردند، نه به مسکو یا پکن.

An explosion rips through the south tower of the World Trade Center as smoke billows from the north tower.

سال‌ها، این‌گونه بر من گذشت، و من با نیویورک زندگی کردم، اما نه در نیویورک.

نیویورک! منتظرام باش. شبی از «Great White Way» خواهم گذشت و برای‌ات سعدی خواهم خواند:

دلِ گم کرده در این شهر نه من می‌جویم

هیچ‌کس نیست که مطلوبِ مرا جویان نیست


  • امریکانیویورک

نوشته های مرتبط

{"qurey":{"category__in":[42],"post__not_in":[502906],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

از دارالفنون تا دارالجنون

به بخشیده شده‌گان چه بخشیدیم؟

نقالِ لال

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

مخلوقات اشرف

بازگشت به جدید

دو حکومت، دو بختیار، دو ترور

خریدِ حمید

تقلید تولید و تولید مقلد

ایران و کاتخونِ شیعه

پیکار با انکار ایران

بی‌شـرف

برچسب نوشته ها

انقلاب مشق سیاست اسلام اپوزیسیون فلسفه روشنفکری انتخابات فقه اصلاحات ایران اخلاق مشروطیت مشروطه مارکسیسم پهلوی سینما دین هنر زنان

instagram

نی ما جوادپور مجموعه آثارنی ما جوادپور

و این منم؛ گفته‌ها و نوشته‌ها، نه آن‌که می‌گفت و می‌نوشت
#