نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من

نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من
  • صفحه خانگی
  • >
  • مقالات و مقولات
  • >
  • به نام کباب

تأملی در مواجه اصلاح طلبان دوم خردادی با انتخابات
به نام کباب

  • مارس 29, 2021

1

محل نخستین تجربه روزنامه نگاری من در طبقه سوم ساختمانی در مجاورت یک کباب فروشی قرار داشت و در مجاورت آن کباب فروشی نیز حسینیه ای، که در جنجالی ترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی ایران محل یکی از سخنرانی های سیدمحمد خاتمی بود.

هر روز ظهر و غروب نمازگزارانی که در مسیر حسینیه قرار داشتند را حتی در غایت زهد و درویشی، امکان و توان گریز از نجوای “به به” ای در سویدای جان بر اثر مقاربت با بوی کباب در بساط نبود، و البته اگر “مجموعه مراد” فراهم می آمد جماعت مذکور پیش یا پس از قرار گرفتن در صفوف نماز، با شور و شوق و شتاب خود را به صف کباب می رساندند.

بله! شهادت می دهم که در تمام دوران فعالیت در آن روزنامه روزی نبود که در برابر آن کباب فروشی جماعت صف نبسته باشند، و اگر همان شهادت را پی بگیریم چاره ای جز اذعان به یکبار حضور خود در آن صف نیز نخواهم داشت!

صف که به پیش رفت و از پیاده رو به درون کباب فروشی وارد شدم، علاوه بر بوی کباب، مشاهده ی نوشته ای با فونت بسیار بزرگ بر کاغذی چسبیده به دیوار درباره قیمت کباب جلب توجه و خلق تعجب کرد.

قیمت کبابی با آن بو و آنگونه صفهای روزانه و شبانه، حداقل نصف قیمت معمول و مرسوم کباب در آن دوران بود.

اوایل خرداد 1388 بود و در همان صف “من خود به چشم خویشتن دیدم که…” خدمه ی کباب فروشی با حداکثر توان روزنامه ی به هم فشرده ای که در دست داشت را برای رفع آلودگی بر شیشه های یخچال می کشید، موج صف وقتی به صخره ی یخچال رسید مقاله ای که به مناسبت سالگرد “دوم خرداد” در روزنامه ی به هم فشرده منتشر کرده بودم، آلودگی های موجود را از شیشه ی یخچال می زدود…

لقمه ی دوم هنوز به معده نرسیده، اطمینان حاصل شد که آنچه به نام نامی ِ کباب در برابرم قرار گرفته، طعم هرچه می توانست داشته باشد، الا کباب!

نتیجه ی چند دقیقه گفت و گوی آغشته به اعتراض ِ من، و اعراض ِ صاحب کباب فروشی درباره طعم کباب چیزی جز این نبود که ؛ “اولا قیمت رو نگا کن، ثانیا صف رو داشته باش!”.

2

« در اصلاحات بیش از نتیجه، “بازی” که همگان در آن شرکت کنند، اهمیت دارد… افزایش مشارکت مردم، حتی اگر به اصلاح طلبان رای ندهند، پیروزی اصلاحات محسوب می شود».

این بخشی از نظرات سیدمصطفی تاجزاده در ابتدای دهه 80 در سپهر سیاسی جمهوری اسلامی ایران است.

کمتر از یکسال پس از اعلام این نظرات بود که مصطفی تاجزاده بعنوان نامزد نمایندگی مردم درشورای شهر تهران در انتخاباتی شرکت کرد که به وضوح درباره اش گفته بود ؛ ” در این انتخابات از نظارت استصوابی خبری نیست”.

معاون سیاسی دولت اصلاحات در این انتخابات ِ “بدون نظارت استصوابی” شرکت کرد و بر اساس رای شهروندان تهران راهی شورای شهر نشد، همان شورای شهری که محمود احمدی نژاد را بعنوان شهردار تهران برگزید تا 2 سال پس از آن در تیر 1384 با ریاست جمهوری احمدی نژاد تیرخلاص به پیکر “اصلاحات دوم خردادی” شلیک شود.

تاجزاده بعنوان یک فعال سیاسی در آن دران وقتی از ترجیح ِ نـَفس ِ بازی بر “نتیجه ی بازی” سخن می گفت، از جهل مرکبی در این عرصه کشف حجاب می کرد که مراد و مقتدای او سیدمحمد خاتمی نیز تا مغز استخوان بدان دچار بود.

مبنای این جهل مرکب از این قرار و بر این مدار بود که سیدمحمد خاتمی پس از دوم خرداد 76 هرگز نخواست و نتوانست به تبیین مبانی و معیارهای تفاوت و تمایز یک “رئیس جمهور” و یک “رهبر جنبش اجتماعی” بپردازد.

اما تالی فاسد اینگونه جهل مرکب را در همان اردوگاه اصلاح طلبی دوم خردادی، کسی چون سعید حجاریان به فراست دریافته بود و بر همین نهج 15 روز پس از دوم خرداد 1376 در ارگان رسمی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نوشت ؛ « باید هرچه زودتر برای جنبش اجتماعی برخاسته در کوران انتخابات فکری کرد و ظرف سازمانی مناسب را برای نهادینه کردن این تحرک عظیم فراهم آورد. نباید تصور کنیم کار دیگر تمام شده و دنیا به کام شده است و لذا مردم باید به منزل رفته و به صورت تماشاچیان منفعل تا چهار سال بعد منتظر رقابتهای انتخاباتی و وعده های ما باقی بمانند. باید مردم را سیاسی و در صحنه نگاه داشت”.

مسیر سازماندهی “جنبش اجتماعی برخاسته در کوران انتخابات خرداد76” از جانب حجاریان بدون تردید از وادی ِ زعامت ِ کاریزماتیک سیدمحمد خاتمی می گذشت، و بر همین اساس بود که حجاریان از باب تذکار، بارها سر به دیوارِ بی در ِ سیّد می کوفت تا شاید “جنبش بی سر نماند”.

روایت حجاریان حدود یک دهه پس از آن دوران، از ماجرای مذکر چنین بود؛ « آقای خاتمی می ترسید که مثل بنی صدر شود. به خاتمی گفتم که بابا این حرفها چیه؟ گفتم خودت را با او مقایسه نکن. از خاتمی خواستم که باید لیدر جنبش باشد ولی نپذیرفت. گفتم اگر به جنبش نپردازی، یک مشت از بچه ها به خیابان می ریزند و درگیر می شوند و تو نمی توانی اوضاع را جمع کنی. مدام گفتم که “جنبش ما بی سر شد”. من شدم مثل “مرغ بسمل”. همه رفتند دولت و مجلس و من بال بال زدم که چرا حواستان به جنبش نیست. برای همین بود که استعفا دادم و به شورای شهر رفتم».

و این همان حجاریانی بود که پانزده روز پس از “حماسه دوم خرداد” بر “سیاسی و در صحنه نگاه داشتن مردم” تکیه و تاکید می کرد. اما کدام صحنه؟ کف ِ خیابان؟

حجاریان به رئیس جمهور هشدار و انذار می دهد که اگر “لیدر جنبش نشود”، ” یک مشت از بچه ها به خیابان می ریزند و درگیر می شوند و تو نمی توانی اوضاع را جمع کنی”، و از قضا دقیقا و عمیقا در نیمه دوم دهه 70 چنین شد. اما چرا؟

آنچه دو سیّد مذکور را به هاویه ی جهل مرکب ِ عدم درک مبانی “یک جنبش اجتماعی” و یک “رویداد و روندِ سیاسی” کشانده بود و بر اساس آن تاجزاده از تقدم “نـَفس ِ بازی بر نتیجه ی بازی” سخن می گفت، باعث می شد تا وی در ادامه به زعم خود به یکی از مهم ترین مخالفان مشی شورای نگهبان در مواجهه با بررسی صلاحیتها در انتخابات های ریاست جمهوری و مجلس بدل شود.

تاجزاده در حالی منتقد اینگونه مشی شورای نگهبان بود که در مواجهه با این “مسئله” که در کشور بدل به “مشکل” شده بود، از موضع یکی از اعاظم ِ آن “جنبش اجتماعی” باید روشها و الزاماتی در پیش می گرفت، و از موضع یکی از نیروهای ارشد ِ آن “جریان سیاسی” باید به روشها و الزاماتی از نوع و لونی دیگر تمسک می جست.

بر همین اساس برای نمونه ادعای عدم اهمیتِ “نتیجه گرایی” اگرچه درباره یک “جنبش اجتماعی” در موارد و مقاطعی می توانست دارای معنا و مبنا باشد، اما طرح اینگونه مدعا از موضع یک “جریان سیاسی”، معنا و مبنایی جز همان جهل مرکب نداشت و ندارد.

اما تاجزاده از قضا وقتی به بن بستهای تئوریک و پراتیک ناشی از اینگونه ترهات و شطحیات و عدم درک مبانی و معانی می رسید، به طرح اینگونه مدعیات می پرداخت که ؛ « مادام که مردم از طریق “انتخابات آزاد” و “صندوقهای رای” حرف اول را بزنند، انسداد سیاسی نخواهیم داشت. انسداد سیاسی زمانی ایجاد می شود که امکان مشارکت آزاد و عادلانه مردم در عرصه تعیین سرنوشت وجود نداشته باشد. اگر به آن نقطه برسیم، باید استراتژی خود را تغییر دهیم».

این نظر تاجزاده از موضع یک “فعال سیاسی” کاملا دارای اعتبار و درخور اعتناست، اما در ادامه باید دریافت که معاییر و مصادیق اینگونه “تغییر استراتژی” در مواجهه با آن شرایط مذکور و مفروض چه خواهد بود؟

تاجزاده در اینجا نیز به وضوح به پرسش ما پاسخ می دهد ؛ « تا هنگامی که می توان کار مثبتی انجام داد، باید در حاکمیت حضور داشت، مگر آنکه قرار باشد حاکمت جنایتی انجام دهد که نتوانیم جلوی آن را بگیریم، مانند برگزاری انتخابات فرمایشی، که در آن صورت باید از قدرت خارج شد. البته همزمان باید طرح رفراندم را ارائه کرد و در صورت مخالفت محافظه کاران، از شعار تغییر قانون اساسی دفاع کرد».

خواننده ی این سطور را بی گمان باور بر این است که این سخنان مصطفی تاجزاده در هفته ی گذشته یعنی در میانه بهمن 1398 بیان شده است، در حالی که این سخنان مربوط به 17 سال قبل می باشد.

طی 17 سال ِ گذشته به اذعانِ واضح و مستند ِ مصطفی تاجزاده و بسیاری از همقطارانش، حاکمیت دقیقا و عمیقا اقدام به “برگزاری انتخابات فرمایشی” کرده، و حضرات حتی درباره انتخابات مجلس یازدهم نیز به وضوح بر “نمایشی بودن انتخابات” و انجام “انتصابات” به جای انتخابات سخن گفته اند، اما و هزار اما، از هزاران خرمن ِ ادعای آنگونه “تغییر استراتژی”، هیچ خوشه ای جز شرکت در انتخابات برنگرفته اند.

اما شرکت در کدام انتخابات و با کدام نامزدها؟ انتخابات مجلسی که بر اساس تاکید واضح و مستند نمایندگان حاضر در آن، با چالشهای جدی مشروعیت در عرصه تقنین مواجه شده، و نامزدهایی که در اردوگاه سیاسی “اصلاح طلبان دوم خردادی” از واقعیت حضور ِ مهدی کروبی و بهزاد نبوی و محسن آرمین و موسوی خوئینی و صفایی فراهانی و محمدرضا خاتمی و… به تمنا و آرزوی تایید صلاحیت ِ کسی چون علی مطهری رسیده اند.

در اینجا به علل و دلایل وقوع اینگونه هبوط نمی پردازیم، بلکه سخن در بررسی اعتبار آنگونه “تغییر استراتژی” از جانب اصلاح طلبان دوم خردادی در مواجهه با آنچه است که تحت عنوان “کودتای انتخاباتی”، “انتخابات فرمایشی” و “انتصابات به جای انتخابات” مطرح کرده و می کنند.

هرچند از دیگر سو تدقیق و تحقیق در همین زمینه است که ما را به فهم و درک علل و دلایل آنگونه هبوط و اینگونه مشی شورای نگهبان رهنمون می کند.

اموج انتقادات امثال مصطفی تاجزاده نسبت به مشی شورای نگهبان درباره ی “نظارت استصوابی”، از سویی پوششی بر عدم نمایش مسئولیت ِ اصلاح طلبان دوم خردادی در ایجاد شرایط کنونی در عرصه انتخابات است.

اصلاح طلبان دوم خردادی پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری، انتخابات مجلس دهم، انتخابات یازدهم ریاست جمهوری و در مواجهه با انتخابات مجلس یازدهم، تقدم “نـَفس ِ وجود بازی” بر “نتیجه ی بازی” را در واقع بدل به تقدم “نـَفس شرکت در انتخابات” نسبت به “نتیجه ی انتخابات” کردند، و در بساط ِ حضرات جز این نوع “تغییر استراتژی” هر مدعای دیگری، شاهدی بر مشی مبتنی بر کذب و جهل مرکب ایشان است و بس.

بر این نکته تاکید می ورزم که به هیچ وجه در اینجا لزوما ماجرای پرداختن به شرکت یا عدم شرکت ِ اصلاح طلبان دم خردادی در انتخابات مطرح نیست، بلکه سخن در تناقضهای بنیادین ِ نظری و عملی ِ این جماعت در مواجهه با مبانی مدعیات مطروحه از جانب خودشان است که طی سالهای اخیر تنها کوشیده اند با درغلتیدن به بستر انتقاد از “نظارت استصوابی” از آشکار شدن آنها و پذیرش مسئولیتهای مبتنی بر آن جلوگیری و شانه خالی کنند.

در حالی که اعتراض و مخالفت و نقد صریح امثال صاحب این قلم با مشی مبتنی بر”نظارت استصوابی شورای نگهبان”، نیز سرّی مکتوم نبوده و نیست و حلاج وار طی سالیان اخیر این نکته را بر سرِ دار اعلام کرده و متحمل هزینه هایش نیز بوده ایم و هستیم.

اما از قضا آنجا و آنگاه که حضرات اصلاح طلب دوم خردادی، آنگونه دم از لزوم “تغییر استراتژی” می زنند – در مواجهه با شرایطی که خود روزگاری مفروض گرفته و اینک به ظهور و بروزش اذعان دارند – و بازهم تنها با انتقاد از مشی شورای نگهبان، بر شرکت در انتخابات تاکید می کنند، اینگونه تناقضات را نمی توان تنها به “خطای استراتژیک” فروکاست.

اصرار اصلاح طلبان دوم خردادی بر شرکت تحت هرگونه شرایط در انتخابات، به هیچ وجه مبتنی بر آنگونه نظرات امثال مصطفی تاجزاده از منظری تئوریک درباره یک “جنبش اجتماعی” و “جریان سیاسی” نبوده و نیست، بلکه مبنای اتخاذ اینگونه مشی، اعلام وفاداری به اصل نظام از جانب این جماعت است و بس.

اما آیا “اعلام وفاداری به اصل نظام” کنش و یا وصفی مذموم برای یک جریان سیاسی از جمله اصلاح طلبان دوم خردادی است؟ نه! و هرگز!

پرواضح است که مبانی اصلاح طلبی دوم خردادی هرگز نمی تواند در تعارض با تایید “اصل نظام” قرار بگیرد، و از این منظر این جریان سیاسی به هیچ وجه شایسته ی اتهامات و انتقاداتی از جنس و سنخی که ما در این وجیزه مطرح می کنیم نبوده اند و نیستند، بلکه باز هم به تاکید پای در سرزمین این نکته ی دارای غایت اهمیت سفت می کنیم که ؛ اصلاح طلبان دوم خردادی می توانند پا در میدان اعلام وفادری نسبت به اصل نظام بگذارند، اما و هزار اما، این نکته هرگز لزوما در راستای شرکت تحت هر شرایط در انتخابات قرار نمی گیرد.

با اینهمه چرا چنین است و چرا این جماعت چنین می کنند؟

به این دلیل که؛ “انتخابات” طی 4 دهه اخیر در نظام جمهوری اسلامی کاملا بدل به عبارتی تهی از مفاهیم ِ بنیادین خود شده، و از منظر کارکردگرایی معنا و مبنایی جز اجرای مناسکی در جهت برخی از غایات ایدئولوژیک مربوط به هسته ی سخت و مرکزی نظام ندارد.

به دیگر بیان؛ نظام جمهوری اسلامی ایران “انتخابات” را نیز همچون نهادهای دیگری چون “مجلس”، “شورای نگهبان” و… در راستای ایدئولوژی موردنظر خود به گونه ای دچار تغییر ماهیت کرده که از اصل و اساس راهی به وادی مدعیات ِ حضرات ِ اصلاح طلب دوم خردادی از جمله ؛ دموکراسی و حکومت قانون و مردم سالاری و تقویت جامعه مدنی و… ندارد.

و بر همین اساس است که حضرات اصلاح طلب دوم خردادی از یک سو سالهاست شعارهای تهی از معنا و مبنا درباره اینگونه “مفاهیم ِ بنیادین نظامات مبتنی بر دموکراسی و لیبرال دموکراسی” سر می دهند، در حالی که به وضوح در عمل گام در راستای مشروعیت بخشی به آنگونه نگرش ایدئولوژیک حاکمیت نسبت به “انتخابات ِ مناسکی” می نهند و بس.

و اینگونه است که اصلاح طلبان دوم خردادی در واقع با شرکت تحت هر شرایط در انتخابات، التزام خود را به این نوعِ دوم “انتخابات” اعلام کرده و می کنند، که – این نوع انتخابات – در رابطه ی میان این جماعت و حاکمیت، تنها به اجرای “مناسک اعلام وفاداری” تقلیل یافته است.

در حالی که اصولا و اساسا مدعیات تئوریک حضرات می بایست به برجسته سازی تفاوتها و تمایزهای میان “حکومت اکثریت”( majority rule) و “تصمیم اکثریت”(majority decision) می انجامید تا با تقویت ملزومات و توابع این فرآیند، جامعه و عرصه ی سیاسی به فرآورده ای همچون “خودکامگی انتخاباتی”(elective despotism) نمی رسید.

اما علیرغم آنگونه “خرقه پوشی ها”، “غایت دینداری” همان مصطفی تاجزاده در نهایت اینگونه مطرح می شود که؛ « اکنون که اصلاح طلبان با حضورشان در حکومت مشروعیت آن را افزایش داده اند، حق و انتظار ملت(کذا!) است که بخشهایی از دیدگاهها و مطالباتشان در جامعه اِعمال شود».

3

می توان رهگذران در خیابان را در معرض بوی کباب قرار داد، و می توان آنها را با مشاهده ی قیمت نازل به صف خرید کباب کشاند، اما امکان درک و فهم ِ این نکته که هرچه با آن بو و آن صف و آن قیمت و آن شکل، لزوما کباب نیست را باید “اصلاح طلبان راستین” در جامعه به مردم بیاموزند.

اصلاح طلبان دوم خردادی سالهاست به جای آنگونه مشی، با روزنامه ای فشرده در دست، شیشه های یخچال ِ کباب فروشی را شفاف می کنند تا مردم چیزی شبیه “کباب” را از پشت شیشه ها ببینند و در صف خرید کباب قرار بگیرند.

روزنامه های فشرده در دستان این جماعت، روزنامه هایی ست در آن مقالاتی در نقد ایشان از جانب امثال راقم این سطور منتشر می شود، مقالاتی که در راستای انتقال آنگونه آموزه ها به مردم نوشته می شوند تا شیشه های حقیقت اصلاح طلبان دوم خردادی شفاف تر شود، اما دریغ که آن روزنامه ها و مقالات، در آن دستها برای شفافیت شیشه ی کباب فروشی فشرده می شوند.


  • اصلاحاتانتخابات

نوشته های مرتبط

{"qurey":{"category__in":[42],"post__not_in":[501315],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

نمایشِ یهودا با نقابِ مسیح

مسمومیت و مسئولیت

دیپلماسی شعر

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

مخلوقات اشرف

بازگشت به جدید

دو حکومت، دو بختیار، دو ترور

خریدِ حمید

تقلید تولید و تولید مقلد

ایران و کاتخونِ شیعه

پیکار با انکار ایران

بی‌شـرف

برچسب نوشته ها

انقلاب مشق سیاست اسلام اپوزیسیون فلسفه روشنفکری انتخابات فقه اصلاحات ایران اخلاق مشروطیت مشروطه مارکسیسم پهلوی سینما دین هنر زنان

instagram

نی ما جوادپور مجموعه آثارنی ما جوادپور

و این منم؛ گفته‌ها و نوشته‌ها، نه آن‌که می‌گفت و می‌نوشت
#