نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من

نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من
  • صفحه خانگی
  • >
  • مقالات و مقولات
  • >
  • مدرسه ای در مسیر سیل

مدرسه ای در مسیر سیل

  • مارس 29, 2021
 

تقلا و تمنای ایرانیان در سالیان اخیر در راستای بارش باران برای مقابله با خشکسالی و معضل کمبود منابع آب، در نخستین روزهای سال 1398 به وقوع سیلی ویرانگر و مرگبار ختم شد.

“ما باران می خواستیم، اما سیل آمد” ؛ این جمله در مواجهه ی نخست شاید به نوعی بیانگر ِ احوال این روزهای ایران و ایرانیان باشد، اما در واقع جمله ای ست متعلق به نخستین نخست وزیر تاریخ جمهوری اسلامی ایران.

مهندس مهدی بازرگان پس از بیش از دو دهه فعالیت سیاسی در جایگاه یکی از منتقدان حکومت پهلوی دوم، نه تنها دو دهه بلکه کمتر از 2 سال پس از انقلاب 57 به درک و باوری نسبت به ماهیت آن انقلاب دست یافت که سیل بودن آن در وادی واقعیت را نتیجه ی ناخواسته ی طلب بارانی عنوان می کرد که جان و نان و ایمان در مسیر دستیابی بدان نهاده بود.

این روزها با گذری دقیق و نظری عمیق در وادی متن و حاشیه ی سیل در ایران، بیش و پیش از هر کس نام و یاد مهندس مهدی بازرگان از خاطرم می گذرد. بازرگانی که از یک سو “مهندس” بود و از موثرترین شخصیتهای تاریخی در مواردی همچون لوله کشی آب در پایتخت ایران بشمار می رفت و از دیگر سو یکی از برجسته ترین نیروهای “سیاسی” در تاریخ معاصر ایران.

نظراتم درباره مشی اعتقادی و سیاسی بازرگان را بصورت مبسوط در یادداشتها و مقالات فراوان در سالیان اخیر و خصوصا در پرونده ای تحت عنوان “مهندسی بازرگان” منتشر کرده ام، اما در این مجال برآنم تا از منظر جمله ی مذکور بازرگان، نظری داشته باشم به منظره ی سیل ویرانگر اخیر.

مجادلات فراوان در عرصه سیاسی ایران پس از حدود 4 دهه درباره مشی سیاسی امثال مهندس بازرگان هنوز از این جهت به قوت باقی ست که ارزیابی ها در نسبت و تناسب او با “انقلاب” در یک تقسیم بندی کلان شامل سه بخش است ؛

1: عده ای او را پیش و پس از انقلاب 57، “انقلابی” می دانند

2: عده ای او را پیش و پس از انقلاب 57، “انقلابی” نمی دانند

3: عده ای او را پیش از انقلاب 57، “انقلابی”، و پس از آن “انقلابی” نمی دانند

در اینجا ما بدین مسئله نخواهیم پرداخت که کدامیک از این سه گذاره درباره مشی سیاسی بازرگان صادق است اما آنچه در راستای بحث ما دارای اهمیت خواهد عبارت است از اینکه ؛ چگونه ممکن است یکی از برجسته ترین چهره های سیاسی در یک کشور از جانب مخالفان و موافقان طی بیش از نیم قرن دارای دامنه ی شناخت و تعریفی تا این حد مبتنی بر شکاف و اختلاف و تعدد و تنوع باشد؟

مسیر دستیابی به پاسخی برای این پرسش بیش و پیش از شناخت ِ دقیق و عمیق مشی سیاسی بازرگان، از رهگذر شناخت و آگاهی نسبت به اصول و مبانی نظری و علمی “انقلاب” می گذرد. اما در آنجا که پس از بیش از یک سده در بالاترین سطوح “علمی و آکادمیک” کشور و در بالاترین عرصه های سیاسی، جنبش مشروطه خواهی مردم ایران را به همان نسبت “انقلاب” می دانند و می نامند که “انقلاب اسلامی” را، دیگر چه جای ابراز شگفتی از مشاهده محدوده اینگونه اظهارنظرها درباره “انقلابی” بودن یا نبودن کسی چون بازرگان.

از دیگر سو هم کسی چون مهندس بازرگان و هم اکثر قریب به اتفاق نیروهای سیاسی ِ مبارز در دوران پهلوی، به آشکارترین شکل ممکن درک دقیق و عمیقی از ماهیت “انقلاب” نداشتند، و البته دامنه ی اینگونه عدم درکها به “شاهنشاه آریامهر” نیز می رسید که در یکی از مصادیق طنزهای روزگار، هم او بیش از تمامی مخالفانش در صور ِ “انقلاب” می دمید و پیش از اعلام “شنیدن صدای انقلاب”، حتی اصلاحات سیاسی و اجتماعی در دهه 40 از جانب حاکمیت را نیز “انقلاب” می نامید!

به دیگر بیان همانگونه که در زمانه ی اکنون بسیاری از مخالفان و منتقدان نظام جمهوری اسلامی در صور حمایت از “نظامی سکولار” می دمند اما در عین حال درک و دریافتی کارکاتورگونه از “سکولاریسم” داشته و دارند، مخالفان ِ حکومت پهلوی نیز از یک سو در حالی نظام سیاسی ِ وقت را – به درستی- متهم به “استبدادورزی” می نمودند که خود تا مغز استخوان به همین درد مبتلا بودند و از دیگر سو در حالی دم از “انقلابی گری” می زدند که امروز پس از 4 دهه از آن “انقلاب” نمی توانند حتی به عدد انگشتان یک دست کتابهایی مستند و موجه در تبیین و توضیح و معرفی ماهیت دقیق و علمی ِ “انقلاب” نام ببرند که در “دوران مبارزه” منتشر کرده و یا خوانده باشند.

و بر همین اساس که از نیم قرن پیش از این تا همین هفته ی گذشته، موافقان و حامیان همان “انقلاب”، آنجا و آنگاه که پا در میدان دفاع از مبانی نظری و علمی ِ میراث ِ سیاسی خود می نهند، در کمال شگفتی در بالاترین سطوح علمی و آکادمیک به وضوح اعلام می کنند ؛ ” … انقلاب مانند توفانی است که می‌وزد. انقلاب امری اجتماعی است و به اراده فردی نیست. ما انقلاب نکردیم، هیچ کس انقلاب نکرد، انقلاب شد”.  

پا سفت کردن درسرزمین این جمله ی دکتر عبدالکریم سروش، هیچ مبنا و معنایی نخواهد داشت جز دیده ی دقت و معرفت فروبستن بر تمامی میراث علمی بشر در عرصه هایی چون “فلسفه سیاسی” و “علم سیاست” و …

  تعدد و تنوع نظرورزی های عالمان ِ عالَم درباره “انقلاب” از ارسطو، ماکیاولی، هابز، لاک، مارکس، لوبون، گرامشی، آرنت، برینگتون مور، اسکاچپول، برینتون، هانتینگتون و … را چگونه می توان به مسلخ نسیان سپرد و در یک جمله دم از “انقلاب نکردن و انقلاب شدن” زد؟

بر همین نهج است که اصولا و اساسا “انقلابیون ایران” ورای بررسی فرآورده های انقلاب، به آشکارترین شکل ممکن نشان داده اند که کمترین درک و دریافتی حتی از ماهیت و فرآیند “انقلاب” نیز نداشته و حتی تا امروز نیز ندارند.

ذکر نمونه ی عبدالکریم سروش از اینجهت دارای اهمیت است که ایشان در یک ارزیابی کاملا سطحی، شتابزده و در نتیجه کاملا غلط، “انقلاب 57” را انقلابی ناگزیر و “شدنی” می داند و در عین حال خود را در زمانه ی اکنون کاملا “ضدانقلابی” می نامد.

از منظر عبرة للناظرین ؛ آنجا و آنگاه که اکابر و اعاظم ِ قوم، اینچنین حتی پس از 40 سال هنوز در شناخت مبادی و مبانیِ مسائلی اینچنین، هنوز اندر خم یک کوچه اند، دیگر چه جای انتظار ِ درک و فهم این مسائل از جانب عوام و پیاده نظامهای حاضر در کف ِ خیابان …

از این روست که مهندسی چون مهدی بازرگان هنوز پس از 40 سال می تواند هم انقلابی باشد و هم ضدانقلاب، مارکسیستهای انقلابی نیز می توانند هم رو به قبله ی مسکو نماز گذارند و هم احرام ِ ناسیونالیسم گردِ کعبه ی سلطنت طلبی ببندند، چریکهای تروریست ِ پرورش یافته در آغوش بلشویسم نیز در عین حال می توانند “فدایی خلق” نامیده شوند، نخست وزیر ِ پارلمانتاریست ِ کشور نیز می تواند به آشکارترین شکل ممکن از تریبون مجلس فتوی قتل سلف خود را صادر کند و همان مجلس را در غیرقانونی ترین حالت ممکن منحل نماید و کشور را به پرتگاه “کودتا” بکشاند و در عین حال بدل به “قهرمان ملی” شود، “رضا ماکسیم” می تواند با کودتایی به قدرت برسد و تیرخلاص بر پیکر نظام مشروطه شلیک نماید و با شلاق اختناق و استبداد بر پیکر “ملت” بکوبد و “پدر ملت” نامیده شود و در عین حال از جانب دموکراسی خواهان ایرانی با این فریاد طلب شود که ؛ “رضا شاه روحت شاد”!

در این میان تمامی آنچه گذشت را می توان به همان مسلخ نسیان کشاند و علت العلل تمامی آنچه گذشت و آنچه می گذرد را یا “حکومت پهلوی” و یا “نظام جمهوری اسلامی” دانست و بس…

اما آیا به واقع چنین بود و چنین است؟

بگذارید به جمله ی مورد بحث از جانب مهندس مهدی بازرگان بازگردیم و با توجه به آنچه اشاره شد، این پرسش را در برابر خود قرار دهیم که ؛ آیا واقعا بازرگان در پی باران بود و سیل آمد؟!

مهندسی چون بازرگان آنجا و آنگاه که مشتغل به امور پیرامون رشته ی تخصصی خود در وادی مهندسی بود، به خوبی می دانست که نسبت و تناسبی معنادار و قابل بررسی وجود دارد میان فرآیندها و فرآورده ها، و برای نمونه از بررسی ایده ها و روشها و ابزارهایی که در فرآیند لوله کشی آب ِ تهران بکار گرفته می شد، امکان پیش بینیِ جنس و سنخ ِ فرآورده های آن نوع مهندسی در واقعیت – تا حدود فراوان – موجود و مشهود بود.

اما هم او آنجا و آنگاه که در وادی سیاست، ایده ها و روشها و ابزارهایی که در فرآیند ِ “مبارزه سیاسی” بکار می گرفت و یا از جانب دیگر همپیمانهای خود در همین وادی مشاهده می کرد، چگونه می توانست در انتظار فرآورده ی چون باران باشد، اما ناگهان سیل بیاید؟!

پرواضح است که برآن نیستم تا مکانیزم و متدولوژی این دو عرصه را با یکدیگر درهم آمیزم اما البته که برآنم به آشکارترین شکل ممکن این نکته ی دارای غایت اهمیت را برجسته نمایم که از قضا “سیاستگذاریهایی” که در مسیر فعالیت سیاسی از جانب “مبارزان سیاسی” و یا “سیاستگزاران” انجام می شود تا حدود فراوان از نوع و لون همان “مهندسی” است و از این منظر می توان نسبت و تناسب میان فرآیندها و فرآورده ها را کاملا در نظر داشت.

به دیگر بیان ؛ علل و دلایی که باعث شد بازرگان پس از انقلاب57 به جای باران با سیل مواجه شود، از این قرار و بر این مدار بود که او و سایر همقطارانش از ایده ها،روشها و ابزارهایی در وادی مبارزه سیاسی استفاده کرده بودند که فرجام محتومی داشت عبارت از؛  مواجهه با سیل.

تقلیلگرایی رادیکال در عرصه واقعیت در دوران پهلوی دوم از جانب “مبارزان سیاسی”، ریشه های سترگ نوعی “اصالت سیاست” را در خاک مزرعه ی جامعه ایرانی قرار داد که وقایعی همچون سیل اخیر چیزی نیست جز فصل میوه چینی در آن وادی.

کسی چون راقم این سطور علیرغم اینکه یکی از منتقدان پابرجای مشی این دولت بوده و همچنان هستم، اما این روزها بار دیگر همان می بینم که در دوره دوم ریاست جمهوری کسانی چون محمود احمدی نژاد و سیدمحمد خاتمی دیده بودم.

اگر بسیاری در تحلیلی بسیار سطحی بر این باورند که تمامی روسای جمهوردر نظام جمهوری اسلامی بوسیله ی “دستی پنهان” در ساهای آخر دور دوم ریاست خود به علت حذف از دایره ی قدرت با حمله ها و هجمه های رسانه های حکومتی و بخشهای خاصی از مردم مواجه می شوند، اما علل و دلایل این مسئله را از قضا باید از منظر غلبه ی همان “اصالت سیاست” در جماعه ایرانی بررسی نمود.

حجم وعده های انتخاباتی از جانب روسای جمهور و تهییج و خروشی که از جانب ابزارهای ایدئولوژیک در کشور در موسم انتخابات به علت افزایش سطح مشارکت عمومی در انتخابات ایجاد می شود، بسیاری از مردم را با دولتی مواجه می نماید که کمترین انتظار از آن چیزی نیست جز ؛ “انقلاب”!

این “انقلاب” اگرچه آشکارا به معنی تغییر نظام نیست اما از اینجهت به مثابه “انقلاب” است که؛ از رهگذر وعده های انتخاباتی دولتها و همچنین انتظارات مردم از دولت، در عمل تحقق آن وعده ها و انتظارات تنها بواسطه ی “انقلاب” ممکن است و بس.

اما در عرصه واقعیت است که گذر زمان و سیر وقایع بر سبیل بنیانهای ایدئولوژیک پیشین نظام، نشان می دهد که با گذشت بیش از چهار سال از عمر یک دولت؛ وفا به وعده نکرد از هزار یکآری /  هزار وعده خوبان یکی وفا نکند!

در این شرایط است که در راستای گرم شدن تنور انتخابات آتی، جامعه ایرانی ِ غوطه ور در “اصالت سیاست”، در برابر سه گانه ی مالوف قرار می گیرد ؛

1: انفعال و واکنشی مبتنی بر قهر با فضای سیاسی( که خود نوعی واکنش سیاسی است)

2: انقلابی گری به معنای براندازی تمامیت نظام

3: انتقادات شدید و البته کور ِ سیاسی نسبت به دولت بدون چشم اندازی منطقی و مبتنی بر عدم عملگرایی و واقعگرایی

در اینجا نیز چون از ابتدای ماجرا؛ ایده ها،ابزارها و روشهای بکار گرفته شده در فعالیتهای سیاسی اصولا و اساسا از جنس و سنخ چیزی جز پوپولیسم و دماگوژی نبوده، همان اکثریتی که چهار سال قبل “همه چیز را در تغییر دولت” می دانستند، اینبار نیز همه چیز را در انتقاد از دولت می دانند.

“انقلابیون 57” به جامعه ایرانی آموختند که می توان فلک را سقف شکافت و طرحی نو در انداخت، و عالمی دیگر ساخت و از نو آدمی، در حالی که در وادی واقعیتهای مشهود و ملموس سیاسی در تمامی تاریخ بشر، خبر و اثری از اینگونه ترّهات جز در همان عرصه شعر نبوده و نیست.

سیل ِ ویرانگر و مرگبار اخیر، بهانه ای دیگر بود برای این جماعت در راستای ادامه حملات به “دولت”، اما کدام “دولت”؟ دولتی که خود شجره ی خبیثه ی “اصالت سیاست” را بیش از سایرین آبیاری کرده بود، بی آنکه دریابد؛ فرجام محتوم بکار گیری آن ایده ها،روشها و ابزارهای سیل آسا در هجمه بر علیه سلف خود، چیزی نخواهد بود جز غرق شدن در سیل ِ هجمه هایی اینچنین از جانب انصار و مهاجر پس از وقوع سیل اخیر در کشور.

“انقلابیون 57” سالهاست که منتقد و مبارز بودن تحت هر شرایط را بعنوان فضیلتی برجسته به جامعه ایرانی آموخته اند، غافل از اینکه این کارد روزی دسته خود را خواهد بُرید. در خلاء رقابتهای سیاسی مبتنی بر مبانی دموکراسی و پلورالیسم سیاسی در کشور و در شرایطی که راه پارلمان و دولت هنوز از جاده تحزب نمی گذرد، این اشخاص و جریانهای سیاسی موسمی هستند که در موسم انتخابات پیش از به قدرت رسیدن علت العلل تمامی کاستی ها را “دولتی” می دانند که فعال ما یشاء است، اما پس از پیروزی در انتخابات و در دست گرفتن زمام قدرت، هم ایشان دم از “تدارکاتچی” بودن و چوبهای لای چرخ و عوامل بیگانه و … می زنند.

بر این اساس است که پس از حدود 6 سال، کسانی که حسن روحانی را بارانی در برابر سیلهایی چون جلیلی، قالیباف و رئیسی می دانستند، در مواجهه با سیل گرانی، سیل تحریم، سیل نرخ ارز، سیل بیکاری و در نهایت سیل ِ ویرانگر و مرگبار طبیعت، جز سیل ِ انتقادات بر علیه او چیزی در بساط ندارند، و در این میان چگونه کسانی چون صاحب این قلم به انتشار مطالبی در راستای مخالفت با ایده ها،روشها و ابزارهای اینگونه انتقادات بپردازیم؟

مگر نه آنکه همین “ما” آنجا و آنگاه که با بارش باران عقلانیت بر خاک واقعیت در این دیار، می کوشیدیم تصویر و تصوری مبتنی بر عملگرایی و واقعیتگرایی درباره محدوده اختیارات و مسئولیتها و امکانات “دولت” به مردم ارائه کنیم، از جانب هواداران و مسئولان همین دولت متهم به سرد کردن تنور انتخابات می شدیم؟

“ما” می دانستیم و گفته بودیم که روی کار آمدن دولتی با ایده ها،روشها و ابزارهای سیل آسا، نمی تواند باران در پی داشته باشد. این درس را امثال بازرگان در مکتب “مهندسی سیاسی” آموخت و به آموزگار ما بدل شد، اما ما نشان دادیم که در این مکتب شاگردان خوبی نیستیم.

مردم ایران پس از سالها زیست در خشکسالی، با تمنای بارن چشم بر آسمان دوخته بودند، اما “مهندسی” مبتنی بر ایده ها،روشها و ابزارها در عرصه آبخیزداری، راهسازی، شهرسازی و سدسازی، سبب ساز ِ سیلی ویرانگر و مرگبار شد.

فرآیندِ سیاستهای مهندسی، باران را بدل به فرآورده ای چون سیل کرد، به یاد داشته باشیم که فرآیند مبارزات ِ مهندسان ِ سیاسی نیز در نسبت و تناسب ِ مستقیم و معنادار خواهد بود با فرآورده های ایشان.

پس از این سیل نیز اگر درس تجربه در این مکتب نیاموزیم، شاید سیل آتی به ویرانی مدرسه بیانجامد.


  • سیلمهدی بازرگان

نوشته های مرتبط

{"qurey":{"category__in":[42],"post__not_in":[501293],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

میراثی ماندگار و نه چندان با اعتبار

در دفاع از ایرانیان یهودی

بازگشت به تهران از  مسیر قاهره

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

مخلوقات اشرف

بازگشت به جدید

دو حکومت، دو بختیار، دو ترور

خریدِ حمید

تقلید تولید و تولید مقلد

ایران و کاتخونِ شیعه

پیکار با انکار ایران

بی‌شـرف

برچسب نوشته ها

انقلاب مشق سیاست اسلام اپوزیسیون فلسفه روشنفکری انتخابات فقه اصلاحات ایران اخلاق مشروطیت مشروطه مارکسیسم پهلوی سینما دین هنر زنان

instagram

نی ما جوادپور مجموعه آثارنی ما جوادپور

و این منم؛ گفته‌ها و نوشته‌ها، نه آن‌که می‌گفت و می‌نوشت
#