نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من

نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من
  • صفحه خانگی
  • >
  • مقالات و مقولات
  • >
  • طلافروشی جوان با بدل شهبازی

طلافروشی جوان با بدل شهبازی

  • مارس 29, 2021
 

سالها پیش از این در یادداشتی که پیرامون فیلم “عیار14” منتشر کردم، به وضوح اعلام کردم که پرویز شهبازی، از معدود فیلمسازان ایرانی است که حاضرم برای تماشای آثارش به سینما بروم و البته پس از آن نیز فیلمهای دیگر شهبازی یعنی ؛ “دربند” و “مالاریا” نیز اعتباری بودند هم برای سینمای ایران و هم مدعای مذکور از جانب من.

طرفه آنکه حتی فیلمهایی چون “به آهستگی” و “خانه دختر” نیز اگرچه هر دو توسط کارگردانهایی ساخته شدند که مجموعه آثارشان در سینما در بهترین حالت “بچه مدرسه ای” بود، اما فیلمنامه این هر دو فیلم نیز که نوشته ی پرویز شهبازی بود، فیلمنامه هایی بسیار قابل اعتبار و اعتنا بشمار می رفت.

به ماجرای علّی ِ استخدام عبارت “بچه مدرسه ای” و فیلمها و فیلمنامه های “قابل اعتبار و اعتنا” در ادامه خواهیم پرداخت، اما پیش از آن چون ذکری از یادداشتی درباره “به سینما رفتن” به میان آمد، بر سبیل عبور، این نکته را در بساط این سطور باقی بگذارم که ؛ طی حدود یک دهه اخیر به عدد انگشتان یک دست نیز در ایران به سینما نرفته ام و از اینجهت با نظرات کسانی چون پرویز شهبازی مبنی بر ارزیابی تماشای فیلم در سینما بعنوان یک “کنش یا مشی اجتماعی در جایگاه یک شهروند”، اگرچه در وجه کلان و تئوریک موافق بوده و هستم، اما در جامعه ایران معاصر به علل و دلایل فراوان این مدعا را کاملا بی اساس می دانم.

ورای این سطور بر سبیل مقدمه، در ادامه تنها به طرح نکاتی درباره حواشی اکران تازه ترین اثر شهبازی در جشنواره فیلم فجر خواهم پرداخت، البته پرداختن به این حواشی از اینجهت دارای غایت اهمیت است که در روزگار دفن متن در شوره زار تحشیه، کتن سازان و متن محورانی چون پرویز شهبازی را نیز مشتغل به شیرین کاری های حسرت خیز و تاسف انگیز در شوره زار مذکور می بینیم.

گمانم بر این نبود که روزی درباره فیلمی از پرویز شهبازی، کتابت را حاجت بدینسان بدایت افتد، لیک چون حضرتش به ساخت “طلا” برخاست، از اینگونه “افتادن”ها گویی گریزی نیست و آنگاه و آنجا که در مُلک فیلمسازی، شه ما را به بازی می گیرد، ملِک گر شهبازی باشد سزاست که پا در میدان منع دست درازی از جانب او نهاد، و با تماشای کمندها در زیر این دلق ملمع، رواست گر بیش از این به اینگونه کوته آستینی ها میدان نداد.

خبر ساخت فیلمی جدید با عنوان “طلا” توسط پرویز شهبازی، خبری بود که پرچم امید را در قبیله ی “ما” بر می افراشت، اما با گذر زمان از زیج ِ زمانه، راویان ِ اخبار آنچه نقل می کردند نشان از تحول و تبدلی در مشی شهبازی داشت، چرا که خبر می رسید عوامل فیلم از جمله بازیگران ترکیبی متفاوت خواهند بود از آنچه پیش از این در کارنامه شهبازی مشاهده شده بود.

کار با “بازیگران حرفه ای” اگرچه می توانست به عنوان کلیشه ای برای بیگانگان با کارنامه سینمایی شهبازی مورد استفاده واقع شود، اما آشنایان با این کارنامه را چندان متعجب نمی ساخت، از اینجهت که او پیش از این نیز تجربه ی موفقی با این ترکیب از بازیگران را برای نمونه در “عیار 14” ثبت کرده بود.

با اینهمه آنچه ترکیب بازیگران در “طلا” را – پیش از تماشای فیلم – مورد توجه و تامل قرار می داد، ترکیبی بود که با توجه به شرایط سنی و ظاهری این گروه از بازیگران در میانه سال 1397 ما را به سیری رهنمون می ساخت که شهبازی مشخصا از “نفس عمیق” آغاز کرده بود، سیری که عبارت بود از؛ در کانون ِ وقایع قرار دادن “نسل دهه 60” و تمرکز بر اهالی این دهه خصوصا “دانشجویان”.

از سلاله ثمین ِ سخنان سابق شهبازی این سطر نباید نصیبی از نسیان داشته باشد که هم او بر این باور بود؛ ” 50 – 60 درصد كار انتخاب است و اگر درست انتخاب نشود ممكن است فيلم را از مسيرش خارج كند كه بايد در اين مواقع در هر جاي فيلمبرداري چنين احساس شد كار را تعطيل كرد”.

با توجه به این نکته، شهبازی اگر همچنان بر آن بود تا “نسل دهه 60” و مسائل و مصائب ایشان را در کانون اثر خود جای دهد، در نیمه دوم دهه 90 چاره ای جز این نداشت که – با توجه به قابلیت سینمای ایران- این ترکیب از بازیگران را انتخاب و اختیار نماید.

“منصور” ِ نسل دهه 60 در فیلم “نفس عمیق”، باید در ادامه سیر ِ مذکور بدل به “منصور” در “طلا” می شد، همانگونه که “آیدا” و “کامران” ِ “نفس عمیق” نیز باید در قامت و قالب ِ “دریا”،”آنا” و “رضا” بدل به شخصیتهای “طلا” می شدند.

ایجاد چنین ترکیبی از بازیگران توسط هر کارگردانی در سینمای ایران جز با توسل و تمسک به تیم اصلی بازیگران “طلا” – با اندکی تغییر و جایگزینی- قابل تصور نبود و از اینجهت شهبازی گزیر و گزیری جز انتخاب اینگونه ترکیب نداشت.

اما در دیگر سو “طلا” با “نابازیگرانی” مواجه است که در بخشهای مختلفی از فیلم در برابر دوربین شهبازی قرار می گیرند ، از صاحب بنگاه املاک گرفته تا مالک مغازه و پدر و پدربزرگ دریا و دکتر و برادر منصور و کارمندان و قاچاقچیان و …

رویارویی “بازیگران” بعنوان گروه نخست در برابر “نابازیگران” بعنوان گروه دوم، در برابر دوربین شهبازی یکی از عدم توازن های زمخت ِ سمعی و بصری نه تنها در کارنامه شهبازی بلکه در سینمای ایران را به نمایش گذاشته است.

این نکته از آنجا باعث تعجب و البته تاسف است که تسلط و تبحر شهبازی در “بازی گرفتن” هم از “بازیگران”(محمدرضا فروتن، کامبیر دیرباز، پوریا پورسرخ، احمد مهران فر، پگاه آهنگرانی،ساعد سهیلی) و هم از “نابازیگران”( مریم پالیزبان،منصور شهبازی، سعید امینی،مینا ساداتی، نازنین بیاتی،فرید سماواتی،ساغر قناعت و …) نه تنها بر آگاهان به امور پوشیده نیست بلکه این نکته یکی از مهم ترین نقاط قوت در کارنامه فیلمسازی او بشمار می رفته.

بنابراین اصولا و اساسا باید آگاهانه اجتناب ورزید از در غلتیدن به کژراه هایی چون برجسته کردن موضوع استفاده از “بازیگران حرفه ای” و ترکیب بازیگران بعنوان علت العلل ضعف فیلم “طلا”.

در زمینه “فیلمبرداری” نیز اگرچه مهارت و ظرافت کار ِ هومن بهمنش در دو فیلم “دربند” و “مالاریا” بدون تردید یکی از عوامل مهم در استحکام و انسجام بصری آن فیلمها بشمار می رفت، اما حضور پیمان شادمانفر بعنوان مدیر فیلمبرداری در “طلا” نیز بواسطه آثار درخشان پیشن او بازهم نمی تواند بعنوان یکی از مهم ترین علل ضعف “طلا” بشمار رود.

بنابراین ماییم و پرویز شهبازی بعنوان کارگردان، نویسنده و تدوینگر ِ “طلا”، همان “طلا”یی که شهبازی در نخستین کنفرانس خبری پس از اکران آن در جشنواره، تمام قد از صفر تا صد ِ آن به دفاع برخاست و با هجمه هایی از نوع و لون ِ تسخیف و تخفیف، منتقدان فیلم را حوالت به نوشتن نقدهایی داد که البته “او نمی خواند”!

ادعای نخواندن نقدها از جانب شهبازی به همان اندازه بی اساس است که نقل قولهای او از کوروساوا و اسپیلبرگ در مراسم اسکار و سوء برداشت و سوء استفاده او از جمله ی “من هنوز سینما را نمی فهمم” ِ کوروساوا در رابطه با انتقادها نسبت به “طلا”.

شهبازی در حالی بر بام مدعای “نخواندن نقدها” قامت راست می کند که تنها ثانیه ای پس از آن با ذکر ِ چندین نوع از همان نقدها، تشت رسوایی ادعایش از همان بام فرو می افتد. اگرچه پر واضح است که در اصل مدعای او مبنی بر این که منتقدان سینمایی باید با تحقیق و تدقیق به نقد آثار فیلمسازان ِ قابل اعتنا در سینما بپردازند مناقشه ای روا نیست، اما مگر حضرتش که در التزام رکاب ِ رامبد جوان، سیف ِ تسخیف از نیام در برابر اصحاب رسانه برون می کنند، ندیده و نخوانده اند جنس و سنخ پرسشهای مطروح در کنفرانسهای خبری در جشنواره های معتبر جهانی را؟

در اینجا یک نمونه از مصاحبه های شهبازی با یکی از نشریات معتبر جهانی را بعنوان شاهد عادلی بر این مدعا در برابر شما می گذارم تا مشخص شود که واکنش شهبازی در برابر پرسشهای بسیار سطحی و ابتدایی نشریات “خارجی” چگونه بوده است و پس از آن بار دیگر به تماشای نشست خبری فیلم “طلا” و نوع مواجهه او با اصحاب رسانه در ایران بنگرید.

بخوانید این مصاحبه نشریه “اسکرین دیلی” را با پرویز شهبازی (لینک)

راقم این سطور، سراسر قصور خواهد بود اگر این ظن به ذهن مخاطب نزدیک شود که ؛ بر آنم تا از اصحاب رسانه و خبرنگاران سینمایی در ایران دفاع و حمایتی یکجانبه کرده و در برابر شهبازی و جوان این آینه ی آغشته به بدویت قرار دهم که ؛ “هر چی به ما گفتی، صد بار بدترش خودتی”! هرگز …

آشنایان با مشی صاحب این قلم بارها شنیده و خوانده اند نقدهای فراوانی را که درباره وضعیت اسفبار مطبوعات و رسانه های ایران مطرح کرده ام، همانگونه که بارها و بارها در خلوت و جلوت به تمجیدهای فروان بر سبیل تببین و توضیح درباره آثار پرویز شهبازی پرداخته و او را یکی از برترین و آزموده ترین سینماگران تاریخ ایران دانسته و هنوز نیز می دانم.

مراد از درج و انتشار این وجیزه آنگونه که اشارتی بدان رفت چیزی نیست جز دو نکته ؛ 1: اعلام خطری به پرویز شهبازی بعنوان یکی از همقطاران قافله ی آثار او 2: برجسته کردن آسیب و آفتی در جامعه ایران درباره مواجهه با دیگری و دیگران، آنجا و آنگاه که خود را در موضع ضعف می دانیم.

پرویز شهبازی انتقاد از لغزش ِ بنان ِ منتقدان درباره فیلمش را اینگونه بیان می کند که ؛ نباید مثل بچه مدرسه ای ها نقد کرد چرا که سینما یک موضوع تخصصی است و …

پرسش از حضرتش این است که ؛ گیرم که همان است که تو می گویی و پرسشهای مخاطبان و منتقدان درباره “طلا” همگی سطحی و سخیف و آنگونه که سازنده “خنداونه” می فرمایند بر مدار “بی سوادی” است، آیا صحبتها و نظرات عوامل فیلم در آن نشست خبری و پیش و پس از آن درباره “طلا” از اصل و اساس تفاوت و تمایزی داشته و دارد با پرسشهای مطروح در آن نشست خبری؟!

صد البته که می توان ید بیضا در جیب فرو برد و نقل قولی ناقص از “استاد کوروساوا” برون کرده و همچون عصای موسی در میان افکند اما این عصا اگر در آن جمع بدل به اژدها شود آیا چیزی جز “طلا” ، “ورود آقایان ممنوع” و “نگار” را خواهد بلعید؟

نمی توان با اهل خرابات، لاف کرامات زد و با تنگ چشمی حمله بر درویشان یک قبا آورد و در نهایت تیر ملامت در کمان بلاغت نهاد که ؛ “بچه مدرسه ای” و “بی سواد” نباید بود.

آن روز که در جوف تحسین ِ “عیار 14” صحنه انفجار در آن فیلم را منتقدان بسیار ضعیف و ابتدایی دانستند، شهبازی می توانست امکانات سینمای ایران را به درستی بعنوان علت العلل آن ضعف مطرح کند، و آن روز که سکانس پایانی “دربند” را بسیاری از همان منتقدان وصله ی ناجور فیلم دانستند، بازهم شهبازی رعایت احوال “مخاطب عام” و البته توصیه تهیه کننده را بعنوان علت العلل مطرح کرد، اگرچه همان منتقدان در همان روزها می توانستند با در میان افکندن نامهایی چون “کوروساوا” و “اسپیلبرگ” به شهبازی بگویند ؛ “برو و فیلمسازی را از اینها یاد بگکیر و مثل بچه مدرسه ای فیلم نساز”!

بنابراین اگر ماجرا از این قرار و بر این مدار است که “بچه مدرسه ای” و “بی سواد” نباید بود، سزاست که همگی چنین نباشیم نه اینکه کارگردان “طلا” بسازد، تهیه کننده در میدان “خندوانه” و “نگار” بتازد، و قافیه را درغزل ِ هر خداحافظی، روزنامه نگار و منتقد ببازد.

نمی خواهم خطابه ای دچار اختلاط با اینگونه خبط به مخاطب ارائه کنم که ؛ پرویز شهبازی در سینما در کنار کسی چون رامبد جوان قرار دارد، اما دریغا که شهبازی خطوط این خبط را خود در آن نشست خبری کذایی در همراهی با رامبد جوان ترسیم کرده است.

از یاد نبرده ایم خبرهای فراوانی که در سالیان گذشته پیرامون سرمایه گذاری کمپانی های فیلمسازی خارجی در فیلمهای شهبازی منتشر می شد، و اینک که می بینیم آن خبرها جامه ی تحقق در ضیافت واقعیت به تن نکرده اند و شهبازی با شولای سرمایه گذاری ِ جوان بر تن باید در دوران پیری به فیلمسازی بپردازد و به بلایی چون “طلا” مبتلا شود، دیگر در پوستین خلایق افتادن و مدد از تخریب و تخفیف دیگران خواستن و به استهزای منتقدان برخاستن چیست؟

شگفتا که جامعه ی ایران در سراشیب آنگونه انحطاطی ست که درعمل، منتقد ِ خوب نیز کسی نیست جز ؛ موید مدام، یا مولّد دشنام.

بر آگاهان به امور پوشیده نیست پشت پرده ارادت برخی از همینگونه “منتقدان خوب” به فیلمسازان در بهترین حالت متوسط ِ سینمای ایران که سالهاست نان ِ نام ِ چند فیلم  خود را می خورند که از قضا اکثریت این فیلمها به علل فراوان ِ عاری از مبانی سینمایی شناخته و مطرح شده اند.

و گویی پرویز شهبازی که اینک برف ِ گذر ِ روزگار بر سر دارد نیز در آستانه هبوط در همان هاویه است.

صد البته که در نشست خبری فیلم شهبازی، در جایگاه “بازیگر ِ آکادمیسن و با سواد” می توان مجاز به مجیزهای ناموجز بود و در برابر یک مشت “بچه مدرسه ای” به بازی در فیلم استاد افتخار کرد و درباره “هوش ذاتی” ایشان بسط سخن داد، اما از اینگونه “طنازی ها” که بگذریم، در مقام منتقد ِ آزموده ی سینما نمی توان به این حد از گسسته خردی و بی اعتباری خطر کرد که “طلا” را چیزی دانست جز وصله ای ناجور در کارنامه سینمایی شهبازی و فیلمی ضعیف و نحیف در سینمای ایران.

و این نظر کسی چون صاحب این قلم درباره تازه ترین ساخته ی پرویز شهبازی است، در حالی که همین قلم “نفس عمیق”،”عیار 14″، “دربند” و “مالاریا” را بارها و بارها مورد تحسین و تایید قرار داده است.

اما همانگونه که اشاره شد مراد از درج و انتشار این وجیزه نقد و بررسی “طلا” و ارائه دلایل در راستای نشان دادن ضعفها و اشکالات اساسی این فیلم نبود، در زمان اکران عمومی “طلا” به شرط حیات قدم و قلم در آن مسیر نیز خواهم نهاد، و پرویز شهبازی را نیز اگر در سر این سوداست که اینگونه نقدها را نخواند و تنها در وادی آنگونه “طنازی ها” بماند، زین پس در بهترین حالت می تواند بدل به پیر و مرشدی در معبد ِ سینمای ایران شود با مریدانی که با شنیدن نام “کوروساوا” جامه می درند و سر به بیابان می گذارند.

در غیر اینصورت سزاست که پرویز شهبازی به جای حمله به منتقدان با عباراتی چون “بچه مدرسه ای”، در نخستین فرصت سوار بر مرکب عبرت، بچه ی “طلا” را به مدرسه ی “راشومون” برساند.


  

  • پرویز شهبازیرامبد جوانسینمافیلم طلا

نوشته های مرتبط

{"qurey":{"category__in":[42],"post__not_in":[501281],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

صادق در هدایت

بازگشت به 57 یا به 1357؟

تقلیلِ اسرائیل

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

مخلوقات اشرف

بازگشت به جدید

دو حکومت، دو بختیار، دو ترور

خریدِ حمید

تقلید تولید و تولید مقلد

ایران و کاتخونِ شیعه

پیکار با انکار ایران

بی‌شـرف

برچسب نوشته ها

انقلاب مشق سیاست اسلام اپوزیسیون فلسفه روشنفکری انتخابات فقه اصلاحات ایران اخلاق مشروطیت مشروطه مارکسیسم پهلوی سینما دین هنر زنان

instagram

نی ما جوادپور مجموعه آثارنی ما جوادپور

و این منم؛ گفته‌ها و نوشته‌ها، نه آن‌که می‌گفت و می‌نوشت
#