نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من

نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من
  • صفحه خانگی
  • >
  • مقالات و مقولات
  • >
  • شورشِ هویت طلبان

«نسل دهه ی 80» چرا و چگونه به پیاده نظام «انقلاب» بدل شد؟
شورشِ هویت طلبان

  • سپتامبر 29, 2022

1

«مردم امروز گرایششان به انقلاب و به دین از روز اول انقلاب یقیناً بیشتر است… شما ببینید در همین سرودی که این روزها پخش شده ]سرود سلام فرمانده [ببینید مردم چه کار دارند می‌کنند. چه اظهار شوقی، چه همراهی‌ای، چه اظهار ارادتی، پیر، جوان، نوجوان، کودک، زن ، مرد، همه، در سرتاسر کشور…». این بخشی از سخنان رهبر انقلاب در حدود دو ماه پیش از این، درباره تأثیرات سرود «سلام فرمانده» در راستای اثبات مدعای افزایش گرایش مردم به انقلاب و دین، نسبت به سال ۱۳۵۷ است.

متولیان امور در عرصه‌ی تبلیغاتِ رسمی نظام، در ماه‌های اخیر، هرچه در توان داشتند برای تبلیغ و ترویج این سرود به کار گرفتند، تا جایی که رسانه‌های رسمی نظام با انتشار اخباری، به طرح این مدعا پرداختند که مردم در مراسم عروسی نیز یک‌صدا اقدام به خواندن این سرود می‌کنند. در ادامه، همین دستگاه تبلیغاتی، با برگزاری مراسمی در ورزشگاه آزادی، اجتماعی از زنان و مردان را برای خواندن همین سرود تشکیل داد، و یکی از اهالی همان اردوگاهِ متولیان امور، درباره اجرای همین مراسم، آشکارا از منتهی الیه همان نظام ایدئولوژیک اعلام کرد «با افتخار لشگرکشی کردیم».

2

سرود «سلام فرمانده» در حالی از جانب دستگاه تبلیغاتی نظام، تولید و منتشر می‌شد که هم‌ایشان در صور این مدعا می‌دمیدند که «این سرود عاملی هویت بخش به نسل دهه‌ی 90 کشور است». اما چرا حضرات باید در دام این گمانِ باطل گرفتار می‌شدند که یک سرود، می‌تواند بدل به عاملی «هویت‌بخش» برای نسلی، چون نسل دهه‌ی 90 در جامعه‌ی ایران شود؟
می‌دانیم که خلق و جعل «هویت‌های جمعی»، یکی از مهم‌ترین روش‌های نظامات سیاسی ایدئولوژیک در راستای بسیج عمومیِ توده‌هاست. نظام جمهوری اسلامی نیز طی حدود دو دهه‌ی نخستِ دورانِ خود، هرچه در توان و امکان داشت، در راستای خلق و جعل این نوع هویت‌ها در راستای تحصیل آن نوع کارکردها به کار گرفت. اما از اواخر دهه‌ی ۷۰ در ایران، اردوگاه خلق و جعل هویت‌های جمعی، با چالش‌های ستبر و سترگی مواجه شد؛ با تحول و تبدل آشکاری که در عرصه‌ی رسانه‌ای رقم خورد، با توجه به انتشار دیگرگونه‌ی مطبوعات و کتاب، و ورود جامعه به آستانه‌ی فضای مجازی.

اگر بر سبیل مسامحه، زادگان در هر دهه را اجتماع انسان‌های متعلق به یک «نسل» بدانیم، از اویل دهه‌ی 80 با توجه به شرایط مذکور، نسلی در ایران پا به عرصه‌ی وجود نهاد که از ابتدا با کوشش مضاعف دستگاه تبلیغاتی نظام، در راستای القای موازین و معاییرِ جدیدِ «هویت بخش»، به خود، بود. اما در این میان، بر اساس همان تحولات و تبدلات بنیادین در عرصه‌ی رسانه، این نسل، خود را محدود به مواجهه با تولیدات تبلیغاتیِ «هویت‌بخشِ» نظامِ حاکم نمی‌یافت، چرا که، در سویِ دیگر میدان، این نسل، در مواجهه با امواج خروشان موارد و منابع «هویت‌بخش» در جهانِ مبتنی بر «فرهنگِ واحد»، خود را از این توان و امکان برخوردار می‌یافت که به سمت و سوی آن‌ها عطف عنان کند، و یا حتی به خلق و جعل هویت‌هایی جدید برای خود، دیگری و دیگران بپردازد. و این نسل، نسلی بود که از ابتدای ورود به عرصه‌ی آموزش و پرورشِ رسمی‌کشور، با چالشِ هویت‌گراییِ آمرانه‌ی نظام سیاسی حاکم مواجه شد؛ نسلی که، ورود آن به عرصه‌ی آموزش و پرورشِ رسمی‌کشور، هم‌زمان بود با شورش‌های خیابانیِ سال 1388 در ایران.

بر این اساس، آن‌چه به عنوان «نسل دهه‌ی 80» در ایرانِ امروز شناخته می‌شود، و این روزها در اعتراضاتِ خیابانی، میدان‌داری می‌کند، نطفه‌اش بیش و پیش از هر چیز، در زهدانِ جدالی مبتنی بر «هویت طلبی»، با نظام سیاسی حاکم، بسته شد. ستونِ خیمه ی «هویت طلبی» این نسل، بر وجهی سلبی استوار بود. به دیگر بیان، این نسل، هویتِ مطلوبِ خود را بیش و پیش از آن‌که بر اساس موازین و معاییری تعیین و ترسم کند که «خود می‌خواست»، بر اساس موازین و معاییری تعیین و ترسیم می‌کرد که «نظام سیاسیِ حاکم نمی‌خواست». و این هاویه‌ی هولناکِ ایدئولوژیکی بود که نظام سیاسیِ حاکم با سیاست‌های ایدئولوژیکِ هویت‌گرایانه‌ی آمرانه‌ی خود، این نسل را به درون آن افکند.

نسل دهه ی 80 از این منظر، نسلی به شدت ایدئولوژی‌زده، و آسیب دیده است. نسلی که در نهاد و سازمان آموزش و پرورش، خود را در مواجهه با موازین و معاییری در راستای هویت‌گرایی، و بسیاری از موارد دیگر، می‌یافت که دارای نسبت و تناسبِ عقلانی و اخلاقی با زمان و مکانِ زیستِ فردی و اجتماعی او نبود. سلطه و سیطره‌ی ایدئولوژیک نظام سیاسیِ مستقر بر نهاد آموزش و پرورش (نه تنها “سازمان” آموزش و پرورش)، باعث شد که این نسل، از یک سو، خود را با دستگاه تبلیغاتیِ هویت‌سازِ این نظام مواجه بیند، و از دیگر سو، خود را با رسانه‌هایی -از جمله- در بستر بی‌کران فضای مجازی مواجه بیند که آن‌ها نیز موارد و منابعِ هویت‌بخشِ دیگری به او ارائه می‌کردند که در مقام آموزش و پرورش، بر خلاف مشی غالب نظام سیاسی حاکم، آغشته به اقتدار و سلطه‌ی عاری از عقلانیت نبود. و، در این میان و در این میدان، پُرواضح بود که این نسل، رو به سوی کدام وادیِ هویت‌بخش، روان خواهد شد.

موافقت و مرافقت نسل دهه‌ی 80 با سیاست‌های آموزشیِ هویت‌گرایانه‌ی نظام سیاسی حاکم، صد البته که فرجامی مطلوب و میمون در پیش نداشت، اما، مخالفت این نسل با آن نوع سیاست‌ها نیز، در شرایطی که مسلح و مجهز به آزمودگیِ لازم در مواجهه با سایر موارد و منابع هویت‌بخش نبود، عقوبتی آغشته به صعوبت در برابر او قرار می‌داد.

3

«این‌جا جمهوری اسلامی ایران است و در این کشور مبنا اسلام و قرآن است. این‌جا جایی نیست که سبک زندگی معیوب و ویرانگر و فاسد غربی بتواند اعمال نفوذ کند. در نظام جمهوری اسلامی پذیرش چنین سندی، معنا ندارد». این بخشی از مواجهه‌ی سراسر مخالفتِ رهبر انقلاب با «سند آموزش 2030 یونسکو» است. متولیان نظام سیاسی کنونی در ایران، بر این باورند که «غرب» با توسل و تمسک به ابزارها و روش‌هایی چون سندِ مذکور، بر آن است تا از نسلِ جدید ایران سلب هویت کند، و در نتیجه، این نسل را به مثابه نیرویِ میدانیِ معاند و معارض، در برابر نظام قرار دهد.

واقعیتِ عریان و ملموس و مشهودِ این روزها در خیابان‌های ایران، رویاروییِ آغشته به خشم و خونِ نسل دهه ی 80 با همین نظام است، در حالی که در متن و بطن نظام رسمیِ آموزشی کشور، خبر و اثری از مواردی چون «سند آموزشی2030» یافت نمی‌شود. و این معنا و مبنایی جز این ندارد که نظام سیاسی حاکم، رغبتی به مواجهه با علل و دلایل اصلی و اساسیِ مسائل و مشکلات این نسل نداشته و ندارد.

نظام سیاسی حاکم با خلق و جعل و تبلیغ و ترویج موارد و منابعِ هویت‌بخشِ بیگانه با موازین و معاییرِ جهان جدید، بر این گمان بود که خواهد توانست با انطباق مرزهای فرهنگی بر مرزهای جغرافیایی، و با محدود و محصور کردنِ «آموزش و پرورش» به سازمانی به همین نام در ظل و ذیل موازین و معاییر ایدئولوژیکِ مطلوبِ خود، به آموزش و پرورشِ ایدئولوژیکِ نسلِ جدید ایران بپردازد، در حالی که، مواجهه‌ی تاریخی این نظام با فرآورده‌های تمدنی و فرهنگیِ جهان جدید، خصوصاً از اوایل دهه‌ی 80 خورشیدی، با ظهور و بروزِ فضای مجازی، باعث شد تا این نظام سیاسی در مواجهه یا آینده‌ی نسلی از شهروندان خود، در برابر دوراهه‌ای دوران‌ساز قرار گیرد. نظام، از یک سو، می‌توانست با تجدیدنظری معرفتی و روشی در مبانی ایدئولوژیک هویت‌سازیِ خود، نسل دهه‌ی 80 را با موارد و منابع هویت‌بخش جهان جدید آشنا کند؛ و این آشنایی، آمیخته باشد با آموزشِ علمی و فلسفی در زمینه‌ی پرداختن به نقاط قوت و ضعف این موارد و منابع هویت‌بخش. و از دیگر سو، می‌توانست اقدام به تحریم و تقبیحِ آن موارد و منابع هویت‌بخش کند، و خاطر با خیالِ انسداد و انحصار آموزش و تبلیغات و رسانه از جانب خود، خوش دارد. واقعیات ملموس و مشهودِ کنونی، گواهی می‌دهد که نظام، در این زمینه، گام در وادیِ دوم نهاد.

4

آن‌چه این روزها در خیابان‌های ایران از جانب نسل دهه‌ی 80 به نمایش گذاشته می‌شود، اگرچه از جانب مبارزان سیاسیِ ورشکسته در حجره‌ی «انقلاب»، به مثابه «نمایش شجاعت و شرافتِ نسل دهه‌ی 80» مطرح می‌شود، اما از اصل و اساس چیزی نیست جز سیمای تمام‌نمایِ ویرانیِ نظری و عملیِ نسلی که با زیست در ظل و ذیل یک نظامِ دارای ایدئولوژیِ انحصاری و آمرانه‌ی هویت‌گرا، بدل به نسلی ایدئولوژیک شد که از یک سو، «بی‌هویتی» را دارای ارزش می‌داند، و از دیگر سو، هویتِ بنیادین خود را تنها بر اساسِ آن می‌خواهد که نظام سیاسیِ حاکم نمی‌خواهد.

اهالی اردوگاه جهل و جنون، بر این باورند که دشمنِ دشمنِ ما، لزوماً دوست ماست، و بر همین اساس، هر آن‌که، هر آن‌چه که ما خوش نداریم را خوش ندارد، لزوماً حقیقت و درستی را خوش خواهد داشت؛ در حالی که ابتدائیات عقلانیت گواهی می‌دهد و اثبات می‌کند که هرگز لزوماً چنین نیست.

نظام سیاسیِ حاکم، با سیاست‌های ویرانگرِ ایدئولوژیک خود در عرصه‌ی آموزش و پرورش، و با توسل و تمسک به انحصار رسانه، در پی آن بود تا «هویت» مطلوب خود را به ذهن و ضمیر این نسل تزریق کند، اما آن‌جا و آن‌گاه که همین نسل، خود را برخوردار از موارد و منابعِ هویت بخشِ دیگری یافت که – در ظاهرِ ماجرا- بهره‌ای از سلطه و سیطره و اقتدار و فشارِ عاری از اخلاق و عقلانیت نداشتند، گام در وادیِ مقاومت، و در ادامه مبارزه‌ای نظری در میدان «هویت‌طلبی» با حکومت نهاد. این مبارزه‌ی نظری، پس از تحمیلِ بسیاری از موارد و منابعِ غیراخلاقی و غیرعقلانی از جانب حکومت به این نسل، و پس از تحقیر این نسل؛ بر این اساس که آن‌چه باید بخواهد، نمی‌تواند چیزی جز آن‌چه باشد که حکومت برای او می‌خواهد، بدل به مبارزه‌ای عملی شد که این روزها در خیابان‌های ایران در جریان است.

اهل خبرت و عبرت، سرشت و سرنوشت نسل دهه‌ی 80 در ایران را، نه اقیانوسی از شوکت و جلال، بلکه شوره‌زاری از نکبت و زوال می‌دانند. طرفه آن‌که، در دو سویِ طیفِ هواداران، و مخالفانِ نظام سیاسیِ مستقر، در این دوران، هرچه در توان دارند در راستای تقدیس و تکریم این نسل به کار گرفته‌اند. از یک سو، هواداران نظام می‌کوشند تا این نسل را عالِم و آگاه و شجاع و شریف بدانند؛ در راستای اثباتِ تأثیرات نظام آموزشیِ خود، و در دیگر سو، مخالفانِ نظام، در اردوگاه مبارزان سیاسی، همین مکارم و محاسن را به این نسل نسبت می‌دهند؛ در راستای اثباتِ روی‌گردانی آن از مشی نظری و عملیِ نظام سیاسی حاکم.

این نسل، قربانیِ سلطه و سیطره‌ی نظام آموزشی و پرورشیِ آلوده به ایدئولوژیک‌اندیشیِ هویت‌گرایانه‌ی آمرانه است. و شگفتا که متولیان امور در متن و بطن همین نظام، هنوز عبرتی نمی‌گیرند از آن‌چه در خیابان‌ها در مواجهه با این نسل می‌بینند. شاهدِ عادلِ این روی‌گردانی از عبرت‌ها، همین بس که حضرات، خام‌اندیشانه بر این باورند که می‌توان این نسل و اخلاف آن را با تولید و تبلیغ و ترویجِ مواردی چون سرودِ «سلام فرمانده»، در صفِ سپاهِ هویت‌گراییِ ایدئولوژیک خود قرار داده و آماده‌ی مبارزه با رقبای سیاسی خود کنند. در حالی که بر اساس همان مبنای ایدئولوژیکِ هویت‌گراییِ سلبی، ارائه‌ی «سلام فرمانده» به این نسل، معنا و مبنایی جز خداحافظیِ آن با «فرمانده» نداشته و ندارد. این، نمایی از سیمایِ وضعیتِ ملموس و مشهودِ موجود، درباره‌ی این نسل است؛ وضعیتِ موجودی، که تنها مطلوبِ کسانی خواهد بود که انسان را فقط و تنها فقط به مثابه نیروهای میدانی، در راستای حفاظت و حراست از نظامات سیاسیِ انقلابی، یا برای ایجاد و انجامِ انقلابات سیاسیِ ایدئولوژیک، به رسمیت می شناسند و بس.    


  • آموزش و پرورشاعتراضات خیابانیمهسا امینیهویت گرایی

نوشته های مرتبط

{"qurey":{"category__in":[42],"post__not_in":[502426],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

در آفاتِ مردم

آقای فرهادی! نگذار «ما» موفق شویم

تشکیک در تفکیک

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

مخلوقات اشرف

بازگشت به جدید

دو حکومت، دو بختیار، دو ترور

خریدِ حمید

تقلید تولید و تولید مقلد

ایران و کاتخونِ شیعه

پیکار با انکار ایران

بی‌شـرف

برچسب نوشته ها

انقلاب مشق سیاست اسلام اپوزیسیون فلسفه روشنفکری انتخابات فقه اصلاحات ایران اخلاق مشروطیت مشروطه مارکسیسم پهلوی سینما دین هنر زنان

instagram

نی ما جوادپور مجموعه آثارنی ما جوادپور

و این منم؛ گفته‌ها و نوشته‌ها، نه آن‌که می‌گفت و می‌نوشت
#