نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من

نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من
  • صفحه خانگی
  • >
  • مقالات و مقولات
  • >
  • سوراخ‌های ظرف زمان

‌تأملی در مبانیِ فهم و ارزیابیِ وقایع تاریخی
سوراخ‌های ظرف زمان

  • جولای 6, 2023

چندی پیش، در بحثی که ناظر به بررسی کارنامه‌ی سیاسی محمد مصدق مطرح کردم، با این انتقاد مواجه شدم که «تو مصدق را در ظرف زمان خوداش نمی‌بینی.» این نوع مواجهه در مسائل و مباحث تاریخی، مصداق کلمه‌ی حقی است آغشته به انواع اراده‌های باطل.

می‌دانیم که رویدادهای تاریخی، و، کنش‌ها و واکنش‌های افراد در تاریخ، عاری و بری از تأثیرات شرایط مبتنی بر زمان و زمانه و زمینه‌های خاصِ خود نیستند، اما نوع مواجهه با مسائل و موارد تاریخی، با توجه به واقعیتِ اخیر؛ در مقام فرآیندِ بررسی و فهم، در بسیاری از موارد، دارای فرآورده‌هایی است که اهل خبرت و عبرت را با آفاتِ ویران‌گرِ آن نوع «اراده‌های باطل»، مواجه می‌کند.

دیدگاهی که در فرآیند بررسی و فهمِ وقایع تاریخی، بر توجه به «ظرف زمان» تکیه و تأکید دارد، تمامیِ آن‌چه در تاریخ می‌گذرد را به مثابه «متن» می‌پندارد. مراد از «متن»، در این‌جا، آن چیزی است که در مقام نمایشِ خود در تاریخ، هم‌واره دلالت بر چیز یا چیزهای دیگری غیر از خود دارد. در این مقام، و بر این اساس، فهمِ وقایع تاریخی، در گروِ آگاهی از معنا و مبنای آن نوع «دلالت‌ها» خواهد بود.  بر سبیل تمثیل، وقایع تاریخی در این مقام و بر این اساس، به مثابه چراغِ راهنمایی و رانندگی بر سر یک چهار راه هستند. در این‌جا، کسی می‌تواند با رجوع به یک واقعه‌ی تاریخی، به مثابه همان چراغ، به طرح این مدعا پردازد که در فلان مقطع تاریخی «چراغ سبز بود». در این‌جا، دیدگاه قائل به «متن دانستن وقایع تاریخی» وارد شده و به طرح این مدعا می‌پردازد که «سبز بودن آن چراغ، دلالت بر چیز دیگری از غیر خود دارد، بنابراین، فهمِ سبز بودنِ چراغ، در گروِ آگاهی تو از آن دلالت‌هاست.»

این، یک خوشه از خرمنِ آن نوع «اراده‌های باطل»، از آن «کلمه‌ی حق» است. در این‌جا، تفکیکات بسیار مهمی از منظر روش و بینش در مواجهه با وقایع تاریخی وجود دارد، که در خلأ التفات به آن‌ها نمی‌توان و نباید، به طرح مدعای «متن» بودنِ وقایع تاریخی پرداخت. در این‌جا، با در نظر داشتن، عالمِ مقالِ این بحث، به دو نوع از این تفکیکات اشاره خواهیم کرد.

1: نظریات در تاریخ

2: عملیات در تاریخ

در ساحت نخست، با مدعیاتی در عرصه‌ی نظر مواجه‌ایم که در بستری تاریخی مطرح شده‌اند. این نوع مدعیات، بر اساس، تفکیک و تمایز میان عرصه‌های مختلف علوم، می‌توانند از نوع و لونِ متفاوتی باشند. برای نمونه، در این ساحت، با مدعیاتی «فلسفی»، «تجربی»، «تاریخی»، «مذهبی»، «عرفانی» و… مواجه خواهیم بود. در مقام بررسی هر یک از این مدعیات، می‌توان و باید با درنظر داشتن عرصه‌ی طرح آن مدعا، از منظرِ روش‌شناسی و شناخت‌شناسی، به بررسی و ارزیابی آن مدعا پرداخت. اما این، تمام ماجرا نیست.

می‌دانیم که خصوصاً پس از طرح نظام نظری کسانی چون دکارت، اسپینوزا، لایبنیتس، بارکلی، کانت و… حجیّتِ فهم (و شناختِ) انسان ناظر به عالمِ واقع، با خدشه‌های دوران‌سازی مواجه شد. بر این اساس، تفاوت و تمایز میان «آن‌چه بود» و «آن‌چه می‌نمود»، در کانون نظروزی‌های ستبر و سترگی درباره‌ی فهم ما از «فهم» قرار گرفت. در این وادی، ذهنِ انسان، در مقامِ قوه‌ی کسبِ آگاهی، می‌توانست بسی «نمودها» را در مقام «بود»، تأیید کند. در ادامه، این هگل بود با که طرح نظامی نظری درباره «تاریخ»، به تبیین رابطه‌ی میان این نوع «نمودها» و «بودها» با توجه به معنا و مبنای ذهن پرداخت. در این‌جا، بنیانِ دیدگاهِ اعتبارِ وقایع تاریخی از منظر «متن»، از یک ‌سو، تحکیم، و از دیگر سو، تخریب شد. معنا و مبنای آن «تحکیم»، از این قرار و بر این مدار بود که «نمودها» دارای بارِ سنگین و سهمگینِ «تاریخیّت» هستند که جز با فهمِ دلالت‌های ناظر به آن‌ها، نمی‌توان و نباید مدعی آگاهی از «بود»، شد. اما، در عین حال، معنا و مبنای آن «تخریب»، نیز، از این قرار و بر این مدار بود که وقایع تاریخی به مثابه «متن»، تابع و تالیِ «اراده‌ای» هستند که مستقل از فهمِ انسان، در کارِ «تاریخ‌سازی» است.

اما در در ادامه، این کارل مارکس بود که با تکیه و تأکید بر تاثیراتِ بنیادین وجوه «مادیِ» زیست اجتماعی انسان بر «آگاهی»، به طرح این دیدگاه پرداخت که «ایدئالیسم» با ترجیحِ اعتبارِ «نمودها» بر «بودها»، باعث تسهیل هبوط انسان در هاویه‌ی «از خودبیگانگی» شده است. مارکس، از دیگر سو، به اقتفای هگل، و در سیری انتقادی در مواجهه با میراث او، کوشید تا به تبیینی «علمی» از ارتباط میان زیست اجتماعی- تاریخی انسان با فهمِ او از رابطه‌ی میان «نمودها» و «بودها»، پردازد. مارکس در فرازی برجسته مبتنی بر همین تبیین بود که می‌نوشت «انسان‌ها هستند که تاریخ خود را می‌سازند اما نه آن‌گونه که خود می‌خواهند، یا در شرایطی که خود انتخاب کرده باشند؛ بلکه در شرایط داده شده‌ای که میراث گذشته است و خودِ آن‌ها به طور مستقیم با آن درگیرند. بارِ سنتِ همه‌ی نسل‌های گذشته با تمام وزن خود بر مغز زندگان سنگینی می‌کند».

در سوی دیگر ماجرا، هم او، در راستای همان نوع تبیین، بر این نظر بود که «توهماتی که در مغز انسان شکل می‌گیرند نیز صورت تعالی یافته‌ی فرآیند زندگی مادی است که به لحاظ تجربی اثبات شدنی و مقید به پیش‌فرض‌های مادی است. بنابراین، اخلاق، دین، متافیزیک و دیگر اشکال ایدئولوژی و آگاهی طبقاتی نظیر آن‌ها، دیگر مستقل به نظر نمی‌آیند. آن‌ها تاریخ یا سیر تکاملی ندارند. این انسان‌ها هستند که در تکامل تولید مادی و مراودات مادی خود، همراه با این هستی واقعیِ خود تفکر و فرآورده‌های تفکرشان را تغییر می‌دهند. این آگاهی نیست که زندگی را تعیین می کند، بلکه زندگی ]اجتماعی[، تعیین کننده‌ی آگاهی است».

بر این اساس، در نظام نظری مارکس، «ایدئولوژی» به مثابه آگاهیِ کاذب، مطرح می‌شد که معنا و مبنای آن، از این قرار و بر این مدار بود که بر اساس نوع خاصی از سازماندهی تاریخیِ نیروهای تولیدی و روابط تولید، انسان در بستری خاص از زمان و زمانه و زمینه‌ی خود، «نمودها» را به مثابه «بود»، می‌فهمد و می‌فهماند؛ در حالی که، این نوع «فهم» از منظر روبنایی، اعتباری جز در راستای تأمین منافع «طبقه‌ی حاکم»، نداشته، و نخواهد داشت.  

بر اساس این نوع مواجهه‌ی معرفتیِ مارکس با تاریخ بود که مسیر برای یک نوع «بررسی مضاعفِ» مدعیات نظری فراخ و هم‌وار می‌شد. معنا و مبنای این «بررسی مضاعف»، چیزی جز این نبود که اگر کسی به طرح این مدعا پردازد که «الف، ب است»، آن‌جا و آن‌گاه، ورای بررسی صدق و کذبِ این مدعا بر اساس روش‌های خاصِ عرصه‌ی طرح آن مدعا، می‌توان و باید به بررسی آن مدعا، از این منظر پرداخت که چه شرایط و علل و عواملی سبب شده است تا کسی راه در جایگاهِ طرح مدعایی مبنی بر «ال، ب است»، قرار گیرد. یکی از توابع و توالی ِ غیرقابل کنترل، و موسعِ نظام نظری مارکس در این زمینه، این بود که نتایج این «بررسی مضاعف» بر اصل و اساسِ بررسیِ آن مدعا از منظرِ صدق و کذب، با توجه به روش‌شناسی و شناخت‌شناسی، سلطه و سیطره می‌یافت. بر این اساس، ارزیابی مبتنی بر صدق و کذبِ یک مدعا، در عرصه‌ی نظر، تخته‌بندِ دو مولفه بود: 1- علل طرح آن مدعا 2- نتایج طرح آن مدعا.

اما از نیمه‌ی نخست سده‌ی بیستم به بعد، مباحث در همین عرصه، از خاستگاه «فلسفه‌ی علم» نیز مطرح شد. در این میان، آن‌چه توماس کون به عنوان «پارادایم» در کانون نظام نظری خود قرار داد، به نوعی دیگر، ناظر به میزان تاثیراتِ علّی بر یک «نظریه علمی» بود. دامنه‌ی این نوع مواجهات با مسئله، دارای قبض و بسط‌های دیگری نیز شد، تا آن‌جا که نظرورزی‌ها در عرصه‌ی تاریخ، از منظر مفاهیمی چون «اپیستمه» و «دیسکورس» نیز، به نوعی دیگر، با توجه به عللِ پیرامونی و زمانی و زمینه‌ای، در کانون توجه و ارزیابی قرار می‌گرفتند.

اما، علی‌رغم تمامی این مباحث و مسائل، از وجه تاریخی، اگر با عرصه‌ی طرح نظر مواجه باشیم، امکانِ دارای اعتبار و در خورِ اعتنای بررسی و ارزیابی نظریات در محدوده‌ی روش‌شناسیِ عرصه‌ی طرح آن نظر، مطلقاً منتفی نخواهد بود. به دیگر بیان، در این ساحت، اگر با مدعای مبتنی بر «الف، ب است» مواجه باشیم، مسائل و مباحثی چون «متن بودنِ وقایع تاریخی»، یا « ارتباط میان بود و نمود» و… نمی‌تواند و نباید مانع ارزیابی آن نظر از منظرِ صدق و کذب شود. اما، پس از طی طریق در این ساحت است که می‌توان وارد ساحتِ «بررسی مضاعف» آن نظر، بر اساس نظامات نظریِ متعدد و متنوعِ ناظر به وجه «تاریخیّت» شد.

اما در ساحت دوم، که با عنوان «عملیات تاریخی» مطرح کردیم، باز هم، هر عملی را در عرصه‌ی تاریخ، می‌توان و باید از منظرِ کارآیی یا عدم کارآیی مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. برای نمونه، در یک مقطع تاریخی، عده‌ای اقدام به ساخت یک پُل کرده‌اند. در این‌جا، از یک سو، می‌توان به بررسی این مورد پرداخت که آیا ساختِ آن پُل، از منظرِ کارکردهای اصلی و اساسیِ یک پُل، تا چه میزان دارای اعتبار و قابل تأیید است. اما، از دیگر سو، این بحث نیز می‌تواند مطرح شود که از این پُل به عنوان مسیری جهت انتقال نیروهای یک ارتشِ اشغال‌گر برای قتل عام انسان‌ها استفاده شده است. به دیگر بیان، در این قسمت، می‌توان و باید قائل به تفکیک از منظر کارکردگراییِ صرف، و از منظر هنجاری و ارزشی، شد.

این وجوه هنجاری و ارزشی، از جمله مواردی است که در راستای «متن بودن وقایع تاریخی» مطرح می‌شود. بر این اساس، این مدعا از جانب قائلان به آن دیدگاه مطرح می ‌شود که «ساخت آن پُل را نباید تنها به عنوان چراغِ سبزِ راهنمایی و رانندگی دید، بلکه، ساخت آن پُل را باید با توجه به سایر دلالت‌های آن، فهمید.»

بنابراین، در این دو ساحت؛ یعنی ساحت نظریات تاریخی و ساحت عملیات تاریخی، می‌توان با طرح مدعای توجه به «ظرف زمان»، در صور این مدعا دمید که ورای ارزیابی از منظر صدق و کذب، و، کارآیی یا عدم کارآیی، می‌توان به ارزیابی نظریات و عملیات، بر اساسِ در نظر داشتن علل و عوامل تاریخی نیز پرداخت. در مواجهه با این مدعا، می‌توان مناقشه نکرد، اما از عدم این مناقشه، نمی‌توان و نباید به این نتیجه دست یافت که هرگونه ارزیابی و بررسی نظریات و عملیاتِ تاریخی، بدون در نظر داشتنِ «ظرف زمان»، غلط و باطل است.

از دیگر سو، این نکته نیز قابل توجه و تأیید و در خور تأکید است که اگر به تأثیرات تاریخی، در عرصه‌ی نظریات و عملیات، توجه داشته باشیم، این تأثیرات تاریخی، قابل تقلیل به «ظرف زمان» نیستند. در این عرصه، می‌توان و باید ظرف‌های دیگری را نیز در نظر داشت از جمله، سن، سنخ روانی، قابلیت ذهنی، مکان و موقعیتِ زیست، سلائق و علائق و…

تمامی این موارد، و بسی بیش از این موارد نیز می‌توانند در جوار «ظرف زمان» از منظر بررسی نظریات و عملیاتِ تاریخی، مورد توجه و استفاده قرار گیرند.

و این‌ها، باز هم پایان ماجرا نیست، چرا که، برای نمونه، در عرصه‌ی ارزیابی رفتار انسان از منظرِ اخلاقی، اگر شخصی از منظر فلسفی، اعتقاد و التزامی به نسبی‌گرایی اخلاقی نداشته باشد، و اخلاق را نسبی نداند، آن‌جا و آن‌گاه، هر رفتاری در عرصه‌ی تاریخ را ورای تمامی آن «ظرف‌های» مذکور، می‌تواند مورد ارزیابی و بررسی قرار دهد. (فارغ از ورود به مباحث تفکیکِ مکاتب سه گانه‌ی اخلاق).

اما، این نکته نیز در این زمینه دارای غایت اهمیت است که ابتناء ارزیابی‌ها و فهمِ ما از وقایع تاریخی، بر اساس موازین و معاییرِ امروزی، در مواردی نیز می‌تواند بی‌اعتباریِ فهم وقایع تاریخی بر اساسِ «ظرف زمان» را اثبات کند. برای نمونه، فرض کنید که امروز بر اساس تحقیقات علمی، این نکته اثبات شود که خوردن غذای «الف» می‌تواند تا 24 ساعت باعث ابراز خشم و رفتارِ خارج از کنترلِ انسان شود. بر اساسِ این آموزه‌ی امروزی، با این واقعه‌ی تاریخی در یک سده قبل مواجه می‌شویم که پادشاهی همسر خود را کُشته، و در همان روزِ پیش از ارتکاب قتل، غذای «الف» را خورده است. در این‌جا، با توجه به تفکیکی که پیش از این در مواجهه با وقایع تاریخی مطرح کردیم، فهم و ارزیابی ما از علل و دلایل آن واقعه‌ی تاریخی، بر اساس در نظر داشتنِ آگاهی‌های امروزی، بسیار متفاوت خواهد بود، با فهم و ارزیابیِ آن واقعه، صرفاً با تکیه و تأکید بر «ظرف زمان».

بنابراین، در مواجهه با وقایع تاریخی، باید تفکیک میان نظریات و عملیات را در نظر داشت، و علاوه بر آن، به تأثیرگذاری سایر «ظروف» نیز درباره آن وقایع توجه داشت، و این نکته‌ی بنیادین را نیز از نظر دور نداشت که «ظرف زمان» هرگز بودن سوراخ نبوده و نخواهد بود. هر واقعه‌ی تاریخی را اگر در «ظرف زمان» قرار دهیم، این ظرف، دارای سوراخ‌های متعدد و متنوع دیگری نیز خواهد بود که ارزیابی و فهم یک واقعه‌ی تاریخی را صرفاً از منظر تکیه و تأکید بر «ظرف زمان»، بی‌اعتبار خواهد کرد.


این مقاله در سال 1394، در روزنامه آنلاین دبستان، منتشر شده بود.

  • تاریخفلسفه

نوشته های مرتبط

{"qurey":{"category__in":[42],"post__not_in":[502847],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

ذبح سیاست در مذبح حکایت

خطای فیلمنامه نویس و مجازات بازیگر

شورشِ هویت طلبان

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

مخلوقات اشرف

بازگشت به جدید

دو حکومت، دو بختیار، دو ترور

خریدِ حمید

تقلید تولید و تولید مقلد

ایران و کاتخونِ شیعه

پیکار با انکار ایران

بی‌شـرف

برچسب نوشته ها

انقلاب مشق سیاست اسلام اپوزیسیون فلسفه روشنفکری انتخابات فقه اصلاحات ایران اخلاق مشروطیت مشروطه مارکسیسم پهلوی سینما دین هنر زنان

instagram

نی ما جوادپور مجموعه آثارنی ما جوادپور

و این منم؛ گفته‌ها و نوشته‌ها، نه آن‌که می‌گفت و می‌نوشت
#