نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من

نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من
  • صفحه خانگی
  • >
  • مقالات و مقولات
  • >
  • رجویسم و رجبیسم

زایشِ ایدئولوژیک رجویسم در اردوگاه اپوزیسیون انقلابی
رجویسم و رجبیسم

  • جولای 6, 2023

بخش غالبِ هواداران رضا پهلوی در این دوران، در کارِ حمله و هجمه به سازمان مجاهدین خلق هستند. این ماجرا، ورای نمایشِ انشقاق و افتراقِ سیاسی در اردوگاه اپوزیسیون انقلابی، در مواجهه‌ی نخست می‌تواند باعث خرسندی و امیدواری باشد، چراکه، گذر و گریز از میراث منحوسِ نظری و عملیِ سازمان مجاهدین خلق، می‌تواند باعث رشدِ کیفیِ ارودگاه اپوزیسیون انقلابی باشد. اما، دریغا که چون به متن و بطنِ این حمله و هجمه بنگریم، با نتایجِ حسرت‌خیز و عبرت‌آمیزی مواجه خواهیم شد.

از ابتدای دهه‌ی 50 شمسی، «سازمان مجاهدین خلق» اگرچه با التزام به مشی مسلحانه در برابر حکومت وقت قرار گرفت، اما اگر نبود علل و دلایل متعدد و متنوع دیگری از منظرِ متغیرهای ثابت و وابسته، مشی «سازمان» مطلقاً، دارای قابلیت براندازی حکومت وقت نبود. در همین راستا، بر اساس یک نوع تحلیل سیاسی، مشی مسلحانه‌ی مجاهدین خلق، تنها دارای قابلیت موجه‌سازیِ تشدیدِ سرکوب مخالفان و منتقدان از جانب حکومت پهلوی دوم بود. به دیگر بیان، حکومت وقت، با تکیه و تأکید بر مشی تروریستی مجاهدین خلق، می‌توانست به توجیه این مدعای خود در راستای سرکوب مخالفان پردازد که «مخالفان ما جز تروریست‌ها نیستند.»

اما، این تمامِ ماجرا نبود. مجاهدین خلق، علی‌رغم آگاهی از آن نوع بهره‌برداری حکومت از مشی مسلحانه‌ی گروه‌های مخالف، بر اساس التزام به فهمی لنینی از «قانون تضادِ» موردِ نظرِ انگلس، بر این باور بودند که، این کافی نیست که گروه‌های «سیاسی» تبدیل به گروه‌های «نظامی» شوند، بلکه، باید حکومت را هم به عنوان نیرویی به نمایش گذاشت که از وجه سیاسی، تهی، و بدل به نیرویی کاملاً «نظامی» شده است. مجاهدین خلق بر این باور بودند که با ایجاد چنین شرایطی، افزایش دامنه‌ی عملیات نظامی حکومت در عرصه‌ی سیاسی، باعث افزایش دامنه‌ی آتشی خواهد شد که فرجام محتوم آن خاکستر شدنِ حکومت وقت است.

این تحلیل و مشی «سازمان»، همان‌گونه که اشاره شد، بر اساس مقتضیات تاریخی، و در اتصال و امتزاج با دیگر متغیرهای ثابت و وابسته در آن دوران، باعث شکل‌گیریِ انقلاب 1357 شد.

اما حدود 2 سال پس از آن انقلاب بود که سازمان مجاهدین خلق، دریافت که از تصاحب قدرت، یا حتی شراکت در قدرت، در ظل و ذیل نظام جمهوری اسلامی، محروم مانده است. در این دوران بود که حضرات از باب «بازجوییِ روزگارِ وصل خویش»، و عدم تحملِ «دور ماندن از اصل خویش»، به این تصمیم رسیدند که با افزایش دامنه‌ی عملیات تروریستی، بار دیگر، بر اساس همان «قانون تضاد»، باعث انجام و ایجاد انقلابی دیگر شوند. در حالی که، دیگر در این دوران، خبر و اثری نه از مشی حکومت سابق بود، و نه از آن مجموعه متغیرهای ثابت و وابسته‌ی موجود در نیمه‌ی دوم دهه‌ی 50 شمسی.

در این دوران و در این میدان، افزایش دامنه‌ی خشونت‌های کورِ مجاهدین خلق، باعث حذف این سازمان از عرصه‌ی سیاسی کشور، و طردِ ایشان از جانب جامعه‌ای شد که تابِ پرداختِ هزینه‌ی استمرار این نوع خشونت‌ورزی‌های کور را نداشت.  

اما سران سازمان، از جمله مسعود رجوی، از این اشتباه تاریخی، عبرتِ لازم را نه آموختند و نه اندوختند. و این‌همه، در دورانی بود که ناراضایتی‌های عمومی از ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی در افزایش بود. در این شرایط، اردوگاه اپوزیسیون انقلابی با محوریت سازمان مجاهدین خلق، هرچه در بساط داشت، خرجِ تضمین بقای نظام سیاسی حاکم در ایران کرد، این‌گونه که، دقیقاً و عمیقاً در مقاطعِ دوران‌سازی که نظام حاکم در ایران در متزلزل‌ترین شرایط قرار می‌گرفت، سازمان مجاهدین خلق اقدام به عملی می‌کرد که نتیجه‌ی آن، جز تزریق خونِ به رگ‌های حیات جمهوری اسلامی نبود. برای نمونه، انفجارها و ترورهای ابتدای دهه‌ی 60، ورود سازمان به عراق، هم‌راهی با ارتش عراق در جنگ علیه ایران، انجام عملیاتی چون «فروغ جاویدان» و… جز در راستای کسب همان نتیجه نبود.

رادیکالیسمِ کورِ سازمان مجاهدین خلق، بر اساس این هدف بود که حکومت جمهوری اسلامی را نیز هم‌چون حکومت پهلوی دچار «تضادی»(کذا!) کنَد که در ادامه باعث فروپاشی درونی آن حکومت شود، در حالی که، نتیجه‌ی این هدف، چیزی نبود جز هراس جامعه‌ی ایران از دورنمایی که از مشی اپوزیسیون انقلابی در راستای فردای پس از جمهوری اسلامی، فهم و درک و دریافت می‌کرد. به دیگر بیان، اگرچه، آن نوع هدف‌ها و مشی مجاهدین خلق، باعثِ تداوم حیاتِ آن سازمان در خارج از کشور با تأمین مالی نیروهای متمولِ مخالف جمهوری اسلامی می‌شد، اما فرآورده‌ی این فرآیند، در میان واقعیات ملموس و مشهود، چیزی جز تضمین استمرار و استحکام نظام جمهوری اسلامی نبود.

اما طی سالیان اخیر، با قرار گرفتنِ رگ بقای سازمان مجاهدین خلق، زیرِ تیغِ مبارزه با تروریسم در امریکا و اروپا، این سازمان از توان و امکانِ آن نوع خشونت‌ورزی‌های کور، بی‌بهره شد. در این شرایط، مشی سازمان خلاصه شد در سخنرانی‌ها و بیانیه‌های مریم رجوی و مسعود رجوی در راستای تحریک و ترغیب مردم ایران به اِعمال خشونت علیه حکومت و انجام عملیاتِ تروریستی در ایران. اما جامعه‌ی ایران، با گذرِ تاریخی از مجاهدین خلق، شرایطی را رقم زده بود که ادامه‌ی مشی آفت‌بار این سازمان، دیگر نمی‌توانست باعثِ استحکام و استمرارِ نظام جمهوری اسلامی شود. اما در همین دوران و در همین میدان بود که در اردوگاه اپوزیسیون انقلابی، افرادی ظهور و بروز کردند که از منظر تئوریک و پراتیک، مولودِ ازدواجِ ایدئولوژیک مریم رجوی و مسعود رجوی بودند. این افراد، که مطلقاً دارای صبغه و سابقه‌ی فعالیت حرفه‌ای در عرصه‌ی سیاست نبودند، اگرچه در ظاهرِ ماجرا، شعارهایی علیه سازمان مجاهدین خلق سر می‌دادند، اما بر اهل خبرت و عبرت پوشیده نبود که در متن و بطنِ ماجرا، پیاده نظامِ سپاهِ مجاهدین خلق بودند.

با میدان‌داری این عده، خصوصاً پس از وقایعِ مربوط به قتل مهسا امینی، جامعه‌ی ایران، شاهدِ نمایشِ رادیکالیسمِ کور و سخیفِ این افراد به نامِ «مبارزه با جمهوری اسلامی» بود. این نوع رادیکالیسمِ کور، از خشونت‌های رکیک و شنیعِ گفتاری آغاز شد، و در ادامه، به تعرض و تعدی‌های آشکارِ جسمی نیز کشیده شد.

با تحکیم و تثبیت و ترویج مشی این افراد در اردوگاه اپوزیسیون انقلابی، بهره‌برداری‌های نیروهای حامی نظام جمهوری اسلامی در راستای بی‌اعتبارِ ساختنِ مدعای التزام هواداران پهلوی به «حقوق بشر و آزادی و دموکراسی و رعایت حقوق مخالفان و…»، به شکل بی‌سابقه‌ای در جامعه‌ی ایران با وجهات و حمایت مواجه شد.

این وجه شگفت‌انگیزِ ماجرا بود که بازهم در دورانی که نظام جمهوری اسلامی در منتهی الیهِ ضعف و تزلزل قرار گرفته بود، در غیابِ تأثیرگذاری تاریخی مجاهدین خلق، این‌بار، نیروهایی از متن و بطن اردوگاه اپوزیسیون انقلابی، باعث هراسِ جامعه‌ی ایران از فردای پس از جمهوری اسلامی شدند، تا بر این اساس، در غیاب مسعود رجوی، اقدام به تزریق خونِ به رگ‌های حیات جمهوری اسلامی کنند.

از این منظر، امثال سام رجبی و سایرِ اوباش در اردوگاه اپوزیسیون انقلابی، سربازانِ گمنامِ سپاه مجاهدین خلق هستند که در دورانِ معزولیِ رجوی، ایفاگرِ نقش تاریخیِ او شده ‌اند در راستای استحکام و استمرار نظام حاکم در ایران. و بی اعتباریِ حمله و هجمه‌ی هواداران پهلوی به سازمان مجاهدین خلق، در این‌جا هویداست که بسیاری از ایشان در نظر و عملِ از مشی امثال رجبی و سایر هم‌قطاران او، در نهان و عیان، اعلام حمایت می‌کنند، و یا این‌که گامی در وادی محکوم کردن مشی ایشان نمی‌نهند.

این روزها، اخباری درباره احتمال مرگ مسعود رجوی منتشر می‌شود. مرگِ طبیعیِ او در این دوران کمکی به جامعه‌ی ایران نخواهد کرد، چرا که هم‌او از منظرِ سیاسی، سال‌ها پیش از این، مُرده بود. اما مرگِ رجویسم، می‌توانست یکی از مهم‌ترین عواملِ گذار ایران و ایرانیان از شرایط نامطلوب کنونی باشد، چرا که، رجویسم، طی 44 سال اخیر، ایدئولوژیِ سلبیِ باعث استحکام و استمرارِ نظام جمهوری اسلامی بود.

اما دردا و دریغا که در این دوران، جامعه‌ی ایران با بازتولیدِ رجویسم در قالبِ رجبیسم، مواجه است. جامعه‌ی ایران، نمی‌تواند و نباید از این بانگِ منادی خرسند شوند که «رجوی مرده است»، چرا که، «رجویسم در قالبِ رجبیسم زنده است.» و این «زنده‌ بودن»، تا اطلاع ثانوی به مثابه خونی است روان در رگ‌های حیاتِ جمهوری اسلامی.


  • انقلابپهلویسیاستمجاهدین خلق

نوشته های مرتبط

{"qurey":{"category__in":[42],"post__not_in":[502851],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

هـیـزم ِ مـَردُم

مرگ بر تختی بی تشک

دیگ جوشان و سر سگ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

مخلوقات اشرف

بازگشت به جدید

دو حکومت، دو بختیار، دو ترور

خریدِ حمید

تقلید تولید و تولید مقلد

ایران و کاتخونِ شیعه

پیکار با انکار ایران

بی‌شـرف

برچسب نوشته ها

انقلاب مشق سیاست اسلام اپوزیسیون فلسفه روشنفکری انتخابات فقه اصلاحات ایران اخلاق مشروطیت مشروطه مارکسیسم پهلوی سینما دین هنر زنان

instagram

نی ما جوادپور مجموعه آثارنی ما جوادپور

و این منم؛ گفته‌ها و نوشته‌ها، نه آن‌که می‌گفت و می‌نوشت
#