نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من

نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من
  • صفحه خانگی
  • >
  • مقالات و مقولات
  • >
  • جامعه شناسی رفقا

تأملی در قتل «رومینا» از منظر ؛
جامعه شناسی رفقا

  • مارس 29, 2021
 

با گذشت حدود یک هفته از قتل “رومینا اشرفی” توسط پدرش، بخشهای مختلفی از جامعه ایران از مناظر متعدد و متنوع مشغول طرح واکنش نسبت به این ماجرای دردناک هستند.

بخشی از واکنشها نسبت به مسئله ی عدم قصاص پدر، بخشی دیگر نسبت به عدم امنیت دختران و زنان در جامعه، بخشی نسبت به کاستی ها و نارسایی های قانون در کشور، بخشی نسبت به عملکرد نهاد و سازمان آموزش و پرورش در کشور و … مطرح می شوند.

اما در این میان، بر آنم بر سبیل ایجاز و اختصار از منظری دیگر، نه لزوما به ماجرای دردناک “قتل رومینا”، بلکه به بخشی از واکنشها نسبت به این ماجرا بپردازم.

…

در مواجهه ی نخست با عوامل ِ برجسته در “قتل رومینا”، حداقل سه ضلع بسیار مورد توجه قرار گرفته است؛ 1: رومینا ( بعنوان مقتول) 2: پدر ِ رومینا ( بعنوان قاتل) 3: بهمن خاوری ( دوست رومینا). ( به عللی در این وجیزه به نقش مادر ِ رومینا نخواهم پرداخت، هرچند با در نظر داشتن نقش مادر در این جنایت، بازهم خللی در آنچه مطرح خواهم کرد وارد نخواهد شد).

مقتول، دختری ست 13 ساله و به عبارت دیگر متولد سال 1386 .

دوست مقتول، پسری ست 29 ساله و به عبارت دیگر متولد سال 1370.

و قاتل، مردی ست 37 ساله و باز هم به عبارت دیگر متولد سال 1362.

بنابراین از منظر نخست، سه ضلع اصلی این فاجعه متشکل از “نسل ِ پس از انقلاب 57” در ایران است.

و مهم تر آنکه؛ هر یک متولد دهه ای متفاوت با دیگری در طی 4 دهه اخیر هستند، یکی متولد دهه 60، دیگری متولد دهه 70 و دیگری متولد دهه 80.

بر اساس این نوع مواجهه با ماجراست که عده ای از “مبارزان سیاسی”، اصل و اساس آنچه در قالب این جنایت هولناک روی داده را متوجه نظام سیاسی حاکم بر کشور طی 4 دهه اخیر می دانند و در همین راستا علاوه بر آن توالی “نسلی”، در اختیار داشتن تمامی اختیارات و امکانات کشور توسط نظام سیاسی مذکور را عاملی دیگر در حصول این نتیجه می دانند که ؛ ” رومینا در واقع قربانی رژیم سیاسی حاکم بر کشور است”.

این صورت بندی مدعای آشکار و پنهان ِ طیفهای متعدد و متنوع ِ “مبارزان سیاسی” است و من در ادامه نشان خواهم داد که لولهنگ اینگونه مدعیات چقدر، چگونه و از کجا آب می گیرد.

…

حدود یکماه پیش از این در بحثی مستقل و مبسوط به بررسی پایان نامه یکی از اکابر و اعاظم ِ “مبارزان سیاسی” در دوران حکومت پهلوی دوم پرداختم که درباره “انقلاب مشروطه “(کذا)، زیرنظر یکی از آباء “جامعه شناسی” در ایران، در اوایل دهه 40 قلمی شده بود.

رساله ای درباره “مشروطه در ایران”، به قلم یک “چریک” زیر نظر استادی از تبار سیاسی ِ “جبهه ملی”، آن هم از منظر “جامعه شناسی”.

این رساله را نه ساواک و نه وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و نه موریانه های تاریخ، هیچکدام معدوم نکرده اند و از صدر تا ذیل، امروز می توان در اختیار گرفت و به مطالعه و بررسی آن پرداخت. و سزاست تا اهل خبرت اگر طی بیش از نیم سده اخیر چنین نکرده اند، دمی در هوای بررسی اینگونه رسائل نیز نفس بزنند تا معنا و مبنای آنچه در ادامه مطرح خواهم کرد را عمیق تر و دقیق تر دریابند.

از میانه دهه 30 در ایران که “جامعه شناسی”، با تاسیس رشته “علوم اجتماعی” در ذیل دانشکده ادبیات، راهی به عرصه آکادمیک در ایران گشود، آنچه بعنوان خشت نخست مبانی علمی و معرفتی در این وادی بکار گرفته شد، آنچنان سست و میان تهی بود که دیوار ِ کج ِ “جامعه شناسی” سالها بعد راهی جز سیر به سوی ثریای ِ جهل در پیش نداشت.

مبانی و منابع درسی مذکورِ این “رشته” در آن سالها، هنوز هم در اختیار اهل خبرت قرار دارد و بررسی آنها نشان می دهد که به علل و دلایل متعدد و متنوع، سرزمین “جامعه شناسی” در عرصه ی آکادمیک ایران از میانه دهه 30 الی زماننا هذا، چیزی جز جولانگاه ِ اهل ایدئولوژی نبوده و نیست.

از سال 1313 که “جامعه شناسی” توسط مدرسی آلمانی به نام “ویل هاس” در عرصه آکادمیک ایران مطرح شد تا در ادامه که کسانی چون اسدالله بیژن و غلامحسین صدیقی به تدریس در این عرصه پرداختند، تا دهه 20 که کسانی چون یحیی مهدوی با کتاب ” جامعه شناسی یا علم الاجتماع”، و دیگرانی چون احمد قاسمی تهرانی با کتاب “جامعه را بشناسیم”، با تالیف گام به این وادی نهادند، تا در نیمه دوم دهه 30 که “موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی” با مدیریت احسان نراقی در ایران تاسیس شد، سرزمین مذکور آنچنان با ایدئولوژی های مندرس و دسته چندم ِ چپ در ایران شخم زده شده بود که در بهترین حالت نمی توانست محصولات و ثمراتی جز امثال امیرحسین آریان پور و علی شریعتی و … داشته باشد.

امثال آریان پور و شریعتی بعنوان “جامعه شناسان ِ چپ” در دو طیف ِ “مارکسیسم لنینیسم” و “مارکسیسم ِ اسلامی”(کذا)، و از دیگر سو امثال ِ غلامحسین صدیقی در طیف ِ “جامعه شناسان ِ ناسیونالیست زده”، و امثال احسان نراقی در طیف ِ “بندبازان سیاسی”،  آنچنان بر مبنای انواع جهل مرکب، به تزریق ایدئولوژیک اندیشی در این عرصه پرداختند که تمامی محصولات این مزرعه ِ آفتبار را امروز نمی توان حتی در بی اعتبارترین مراکز علمی ِ عالم ارائه کرد، از ” امت و امامت” گرفته تا “زمینه جامعه شناسی”، تا ” غربت غرب” تا “آنچه خود داشت” و …

در مجموعه ی آنچه در این دوران بعنوان “جامعه شناسی”، در ایران توسط اکابر و اعاظم این عرصه به دانشجویان ارائه می شد، وجه غالب چیزی نبود و نیست جز؛ از یک سو بریده هایی از جملات قصار برخی از آباء جامعه شناسی ِ خصوصا فرانسوی، و از دیگر سو تزریق ِ معجونی از نشخوارهای بلشویستی به ذهن و ضمیر جوانانی که در پناه توسعه فضاهای آکادمیک، گروه گروه از روستاها و شهرستانها به دانشگاه های ایران راه می یافتند و تحت تعالیم اینگونه اساتید، بدل به “رفقای چریک” می شدند و بس.

در این میان حتی اگر برای نمونه در زمینه ی فلسفه آموزش و پرورش، کتابهایی از امثال “فدرستون” و “جان دیوئی” در ایران ترجمه می شد، همان دانش آموخته گانِ “مکتب چریک پروری در دانشگاه های ایران”، از جمله صمد بهرنگی، با تمام قوا به میدان می آمدند و اینگونه آثار “نویسندگان امریکایی” را “مسخره و خنده دار” می خواندند و داغ اینگونه ننگها را تا ابد بر پیشانی “مبارزان سیاسی چپ” در ایران می نشاندند که ؛ آنجا و آنگاه که حدود 60 سال پیش از این آثار جان دیوئی در ایران ترجمه و منتشر می شد، قهرمان و دلاوری نستوه به نام صمدبهرنگی بدون ارائه حتی یک سطر از آنگونه مکتوبات در “مقالاتش”، به وضوح ترویج افکار جان دیوئی را توطئه حکومت در ایران می دانست و بس!

و صد البته “از دیگر کرامات شیخ ما” در عرصه ی “مبارزه سیاسی” این بود که ؛ در مواجهه با انتشار کتابهایی درباره “روانشناسی زناشویی” در دهه 40 در ایران، می فرمود؛ ” آخر روح و روان ِ زناشویی کجا بود که می خواهیم آن را بشناسیم؟!”.

یا از دیگر سو، رئیس “موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی”، در جایگاه یکی از آباء “جامعه شناسی” در ایران، به ترویج اینگونه ترّهات و شطحیات در قالب ِ پژوهشهای “جامعه شناسی” می پرداخت که ؛

“ما شرقیان و به خصوص ما مسلمانان … تا هنگامی که امتیاز یا موقعیتی خاص را حق خود ندانیم، در راه رسیدن به آن اقدامی نمی کنیم و این در حقیقت یکی از جنبه های آزادگی شرقی است. مثالی بزنم. فرض کن! همسایه ما مخزن عظیمی از نفت در اختیار خود دارد و ما واقعا به نفت و او نیازمندیم. ما شرقیان تنها کاری که نخواهیم کرد، این است که با حقه و نیرنگ به سراغ همسایه خویش نخواهیم رفت تا ثروت او را از چنگش به درآوریم. این روحیه سرسپردگی به حق را نه تنها در جامعه های شرقی، بلکه در فرد ِ شرقی نیز می توان دید. ما شرقیان به اخلاق سرسپرده ایم! … ولی در غرب آزادی فرد، در درجه اول، آزادی او در رقابت با دیگران است”.

آنسوی بامی که احسان نراقی اینگونه از آن هبوط در هاویه جهل مرکب را به نمایش می گذاشت، “جامعه شناس” دیگری به نام علی شریعتی قرار داشت که در بررسی مبتنی بر “جامعه شناسی”، “علت العلل کجی های تاریخ” را اینگونه بیان می کرد ؛

“علت العلل کجی های تاریخ را در پیروزی نظام قابیلی و مرگ نظام هابیلی می دانم و جز این دو نظام بعنوان زیربنا، ملاک دیگری را نمی فهمم”.

…

یکی از تالی فاسدهای سیاست زدگی و در واقع ایدئولوژیک زدگی ِ “جامعه شناسی” در ایران، از منظر رسوخ ” رفقای چریک” در رگ و ریشه ی عرصه ی آموزش عالی در ایران، این نکته بود که؛ در مقابله و مجادله با حکومت( چه در حکومت پهلوی و چه خلف آن) باید تا حداکثر ممکن بر برجسته سازی نقش ِ فعالانه ی چیزی بعنوان “جامعه” تاکید کرد و بر همین اساس با مندرس ترین مدعیات ِ ممکن، “فرد” را چیزی جز محصول کارخانه ی “جامعه” ندانست، محصولی که بر همین اساس تا آنجا که “عامل حکومت” نباشد، از هرگونه نقص و خطا و جهل و جنون و جنایت مبرّاست.

و صدالبته بر همین اساس، آنچه بعنوان “جامعه” مطرح می شود نیز در واقع بر اساس آموزه های “مارکس و انگلس” چیزی نیست جز کارخانه ای که مالکیت آن فقط و تنها فقط در اختیار ِ “حکومت” است و بس.

و بر اساس اینگونه آموزه های “جامعه شناسی” است که از میانه دهه 30 تا میانه ی دهه 50، رشته ی “جامعه شناسی” با سلطه و سیطره ی اساتید ِ چپ، چیزی جز محفل ِ پرورش “چریک” نبود، و از میانه دهه 70 تا کنون نیز باردیگر با همان نوع سلطه و سیطره چیزی نبوده و نیست جز محفل ِ پرورش “آنارشیستهای ِ سیاسی”.

در این میان جعل عبارات ِ کاملا عاری از تدقیق و تنقیح همچون “نسل”، “طبقه”، “علت”، “معلول”، “متغیر” و … نیز از همین منظر سیاست زدگی ِ ایدئولوژیک، در بهترین حالت بدل به ابزاری در دستان ِ پاک و توانای “عوام در کف خیابان و فضای مجازی” می شود تا برای نمونه با تاکید بر این “کشف علمی دوران ساز” که ؛ رومینا و پدرش و بهمن خاوری هرسه از نسل ِ پس از انقلاب 57 بودند، نتیجه ی علمی تری حاصل کنند از این قرار و بر این مدار که ؛ “بنابراین عامل قتل ِ رومینا در واقع حکومت است و بس”!

و در اینجا بی گمان اگر “عنصر ِ خودفروخته و بی سواد و عامل ِ سابق ساواک و کارمند کنونی اطلاعات رژیمی” چون صاحب این قلم، در برابر مدعای مبتنی بر “جامعه شناسی” حضرات، این نکته را مطرح کند که ؛ اگر چنین است، بنابراین سزاست که دامنه ی قیاس ِ مذکور را محدود نکنیم و تا آنجا نیز به پیش رویم که ؛ بگوییم مسئولان و متولیان ارشد نظام سیاسی کنونی، از چه نسل و متولد و متعلق به دوران کدام حکومت هستند؟!

پرواضح است که تمامی مقامات ارشد نظام سیاسی کنونی، متولدین و پرورش یافتگان در ظل و ذیل ِ نظام سیاسی و آموزشی و فرهنگی ِ “آریامهری” بودند و هستند، که بر اساس همان آموزش و پرورش و تربیت، اقدام به انقلاب مذکور کردند و پس از آن نیز همان “نسل ِ حکومت پهلوی”، اقدام به تاسیس حکومت و ساخت “جامعه ای” کرد که از محصولات آن می توان به رومینا، پدرش و بهمن خاوری اشاره کرد.

اما تمامی اینگونه مدعیات آلوده به عوامگرایی و جهل و جنون، همانگونه که اشاره شد، چیزی نیستند جز آموزه های مبتنی بر ایدئولوژیک اندیشی که برای رسیدن به “هدف”، توسل و تمسک به هرگونه “وسیله” از جمله جهل عوام را کاملا روا دانسته، بل “علمی” می نماند!

و آخر سخن اینکه؛ از صدر تا ذیل ِ بساط ِ مندرس ِ چپ ِ ایرانی، و “رفقای چریک” و اخلافشان یعنی؛ “چریکهای مجازی”، در مواجهه با اینگونه نظرات امثال صاحب این قلم، هیچ جز این نکته یافت نمی شود که بگویند و بنویسند ؛ ” این داره از رژیم پول می گیره تا بیاد به مردم بگه حکومت کاره ای نیست”!

و پاسخ ِ چون منی به اینگونه مواجهات چیزی نیست جز طرح حکایت ِ آنکه سر در آب حوضی فرو کرده و آب می نوشید، کسی می گذشت و گفت: اینگونه آب ننوش، عقلت خراب می شود. سر برون کرد و گفت: عقل چیست؟، و پاسخی جز این نشنید که ؛ هیچ! راحت باش و بنوش!


  • جامعه شناسیچپ ایرانیرومینا اشرفیقتل

نوشته های مرتبط

{"qurey":{"category__in":[42],"post__not_in":[501325],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

خطای فیلمنامه نویس و مجازات بازیگر

With the stroke of a pen

چون صمد آمد نود هم پیش ماست

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

مخلوقات اشرف

بازگشت به جدید

دو حکومت، دو بختیار، دو ترور

خریدِ حمید

تقلید تولید و تولید مقلد

ایران و کاتخونِ شیعه

پیکار با انکار ایران

بی‌شـرف

برچسب نوشته ها

انقلاب مشق سیاست اسلام اپوزیسیون فلسفه روشنفکری انتخابات فقه اصلاحات ایران اخلاق مشروطیت مشروطه مارکسیسم پهلوی سینما دین هنر زنان

instagram

نی ما جوادپور مجموعه آثارنی ما جوادپور

و این منم؛ گفته‌ها و نوشته‌ها، نه آن‌که می‌گفت و می‌نوشت
#