نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من

نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من
  • صفحه خانگی
  • >
  • مقالات و مقولات
  • >
  • بوسه های یهودایی بر گونه های سپاه

بوسه های یهودایی بر گونه های سپاه

  • مارس 29, 2021
 

جابجایی در راس هرم فرماندهی سپاه پاسداران با حکم رهبر انقلاب همزمان با چهلمین سالگرد تاسیس این سازمان در شرایطی انجام شد که بسیارانی بیش و پیش از هرچیز این جابجایی را با توجه به شرایط سیاسی اخیر پیرامون سپاه پاسداران ارزیابی می کنند.

شرایطی که وجه غالب آن بدون تردید قرار گرفتن نام سپاه پاسداران در لیست سازمانهای تروریستی از جانب امریکا حدود 10 روز پیش از تغییر فرمانده کل سپاه پاسداران است و البته در همین محدوده می توان مواردی دیگری را نیز در این زمینه در نظر داشت همچون؛ عملکرد سپاه در سیل اخیر، اعطای نشان ذوالفقار به فرمانده سپاه قدس،تغییر وضعیت ژئوپلیتیک منطقه پس از پایان سلطه داعش در سوریه و عراق،حضور بیش از یک دهه ی فرمانده پیشین این سازمان در این منصب و …

اگر 4 ماه پس از انتخاب سیدمحمد خاتمی بعنوان رئیس جمهور ایران، بسیارانی تغییر فرمانده کل سپاه پاسداران پس از 16 سال را یکی از نشانه های تغییر موضع این سازمان در فضای سیاسی جدید ارزیابی می کردند و بر همین نهج تغییر خلف ِ محسن رضایی در میانه دوره نخست ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد نیز بازهم از سوی بسیارانی بعنوان واکنش دیگری از جانب این سازمان به فضای جدید سیاسی در آن دوران مورد تحلیل قرار می گرفت، در این روزها نیز بار دیگر وزن اینگونه تحلیلها درباره پایان دوران فرماندهی سرلشگر جعفری پس از یک دهه در سپاه پاسداران، بیش از تمامی تحلیلهاست در این رهگذر.

اما علت اینگونه نگرش غالب سیاسی نسبت به تغییرات در سپاه پاسداران در جامعه ایران چیست و آیا این مسئله را نیز تنها می توان در عنوان ِ آشنایی چون “سیاست زدگی جامعه ایران” خلاصه کرد و بس؟

پر واضح است که روح غالب بر جامعه ایران بر سبیل سهولت همواره از این قابلیت برخوردار است که هر نکته ای را دارای خاستگاه و پایگاهی “سیاسی” بداند و از هرگونه اغراق و افراط در این وادی نیز به هیچ وجه احساس درغلتیدن به وادی “توهم” و سطحی نگری ننماید.

اما در موضوع اخیر باید از دیگر سو نظر و گذری آغشته به تحقیق و تدقیق داشت بر جایگاه قانونی و تاریخی سپاه پاسداران، و در این وادی پای تامل سفت کرد و دریافت که سپاه پاسداران در تاریخ 40 سال فعالیت خود بر چه مبنایی طی طریق نموده که اینک نگرش ها در سطح عالم و عامی نسبت به آن مبتنی ست بر نقش تعیین کننده و بنیادین این سازمان در مناسبات سیاسی ایران.

…

علت تلاش برخی از سپاهیان برای رود به وادی سیاست و حتی راهیابی به مجلس در واپسین سالهای جنگ 8 ساله با عراق، سالها بعد از جانب برخی از فرماندهان سپاه اینگونه تعبیر شد که؛ این افراد بر آن بودند تا با ورود به عرصه سیاسی امکانات بیشتری از بودجه کشور را در راستای ادامه جنگ در اختیار سپاه قرار دهند.

اما از اواخر دهه 60 و در پناه سه واقعه مهم در کشور یعنی ؛ پایان جنگ با عراق، درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی و تغییر قانون اساسی، همزمان با آغاز دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی از یک سو ورود برخی از مقامات ارشد سپاه پاسداران در دوران جنگ به مناسبات حکومتی و از دیگر سو ورود بسیاری از نیروهای میدانی سپاه و بسیج در دوران جنگ به عرصه سیاسی کشور باعث شد تا بار دیگر توجه عده ای به هشدارهای آیت الله خمینی درباره عدم ورود نیروهای مسلح به فضای سیاسی جلب شود.

« من عرض مي كنم به همه اين قوا و به فرماندهان اين قوا كه اين افراد در هيچ يك از احزاب سياسي ، در هيچ يك از گروهها وارد نشوند.اگر ارتش يا سپاه پاسدار يا ساير قواي مسلحه در حزب وارد بشود، آن روز بايد فاتحه آن ارتش را خواند. در حزب وارد نشويد، در گروهها وارد نشويد. اصلا، تكليف الهي -شرعي همه شما اين است كه يا برويد حزب يا بياييد ارتش باشيد… اصل وارد شدن در حزب براي ارتش ، براي سپاه پاسداران ، براي قواي نظامي وانتظامي وارد شدنش جايز نيست ، به فساد مي كشد اينها را. و من عرض مي كنم كه كساني كه در راس ارتش هستند و كسانی كه در راس سپاه پاسداران هستند موظف هستند كه ارتش را و سپاه را و ساير قواي مسلح را از احزاب كنار بزنند».  

این سخنان رهبر انقلاب در ابتدای دهه 60 در حالی به وضوح حاکی از منع ورود نیروهای نظامی به عرصه سیاسی بود که ایشان در اواخر همین دهه در وصیت نامه خود نیز بار دیگر اینگونه بر این مسئله تاکید داشتند ؛

“وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همان‌طور که از مقررات نظام ، عدم دخول نظامی در احزاب و گروهها و جبهه‌ها است به آن عمل نمایند؛ و قوای مسلح مطلقاً، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و گروهی وارد نشده و خود را از بازیهای سیاسی دور نگه دارند. در این صورت می‌توانند قدرت نظامی خود را حفظ و از اختلافات درون گروهی مصون باشند. و بر فرماندهان لازم است که افراد تحت فرمان خود را از ورود  در احزاب منع نمایند. و چون انقلاب از همة ملت و حفظ آن بر همگان است، دولت و ملت و شورای دفاع و مجلس شورای اسلامی وظیفة شرعی و میهنی آنان است که اگر قوای مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد، برخلاف مصالح اسلام و کشور بخواهند عملی انجام دهند یا در احزاب وارد شوند که ـ بی‌اشکال به تباهی کشیده می‌شوند ـ و یا در بازیهای سیاسی وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت کنند. و بر رهبر و شورای رهبری است که با قاطعیت از این امر جلوگیری نماید تا کشور از آسیب در امان باشد.”

با اینهمه ورد نیروهای نظامی از جمله سپاه پاسداران به عرصه اقتصاد از اوایل دهه 70 و به تبع آن ورود چهره های برجسته ی این سازمان به عرصه سیاست در دهه ی مذکور باعث شد تا برخی از چهره های شاخص نظام آنگونه هشدارهای واضح رهبر فقید انقلاب را به گونه ای تعبیر و تفسیر نمایند که سدی در برابر ورود سپاه به عرصه های غیرنظامی ایجاد نشود.

با گذر زمان و روی کار آمدن “دولت اصلاحات” در میانه دهه 70 که دارای خاستگاه های “چپ اسلامی” و “روشنفکری دینی” بود، سپاه پاسداران که اینک قدم به قدم حضور پررنگ خود در عرصه های غیرنظامی را اعلام می کرد، در شرایطی قرار گرفته بود که نقش خود را در عرصه های میدانی و تقنینی و اجرایی به گونه ای تعریف کرده بود که وظایفی از جمله مبارزه با “تهاجم فرهنگی”، “بسط قرائتهای غیررسمی از حکومت دینی”، “قرائتهای متفاوت از دستاوردها و ارزشهای دفاع مقدس” و … این سازمان را در نک پیکان گرایشی جدید در فضای سیاسی کشور قرار داده بود.

این “گرایش جدید” علیرغم ریشه های مشترک در خاک “راست سنتی”، به هیچ وجه بر آن نبود تا خود را لزما بصورت دائم و آشکار،سخنگو و یا سمپات یکی از طیفهای سیاسی کشور معرفی نماید و بر همین نهج بود که از یک سو گام به گام نقش آشکارتر سپاه در عرصه سیاسی مشاهده  لمس می شد  از دیگر سو این نوع مشی سپاه باعث می شد تا در تقسیم بندی های معمول سیاسی در نظام جمهوری اسلامی امکان تعریف سپاه پاسداران بعنوان یک نیروی خارج از مناسبات سیاسی وجود داشته باشد.

این تناقض ِ بسیار مهم در عرصه سیاسی نظام جمهوری اسلامی از نیمه دوم دهه 70 در حالی خودنمایی می کرد که در همان دوران محسن رضایی پس از 16 سال با یک پا از عرصه فرماندهی سپاه خارج و با پای دیگر بصورت تمام قد به عرصه سیاسی وارد شد.

ورود سردار رضایی به عرصه سیاسی بعنوان فرمانده 16 ساله سپاه پاسداران در وادی نخست همراه بود با انتخابات مجلس ششم و نامزدی وی در این انتخابات.

نام مسردار رضایی در لیست “جامعه روحانیت مبارز” برای نامزدی این انتخابات در کنار نامهایی چون ؛ هاشمی رفسنجانی،حسن روحانی، محمود احمدی نژاد، حداد عادل، محمدرضا باهنر، احمد توکلی و … قرار گرفته بود.

پاسخ شهروندان پایتخت در سال 1378 در نخستین وادی به سردار رضایی بسیار پرمعنا و تکان دهنده بود، پاسخی عبارت از یک “نه” بسیار پررنگ که می توانست مبنای بسیاری از تحلیلها و تفسیرها درباره ورود سپاهیان به عرصه سیاست قرار بگیرد.

سردار رضایی اگرچه با حکم رهبر انقلاب بعنوان دبیرمجمع تشخیص مصلحت نظام به نوع و لونی دیگری پا به وادی سیاست نهاده بود اما عدم توفیق او در گذر از “صندوق رای” برای حضور در مناسبات قدرت، باعث شد تا بسیارانی این نکته را بیش از پیش برجسته نمایند که برآیند آراء عمومی شهروندان ایرانی مرافقتی با حضور نظامیان در عرصه سیاسی ندارد.

در همین رهگذر سزاست که واقعه ی مهم دیگری را نیز در همان سالی که سردار رضایی پشت درهای بسته ی بهارستان قرار گرفت را به یاد آوریم، آنجا و آنگاه که پس از واقعه “کوی دانشگاه” 24 نفر از فرماندهان سپاه در نامه ای به انواع عتاب آلوده، خطاب به رئیس جمهور وقت چنین نوشتند ؛

” جناب آقای رئیس‌جمهور، امروز وقتی چهره‌ی رهبر معظم انقلاب را دیدیم مرگ خودمان را از خداوند طلب کردیم چون که کتف‌هایمان بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو باید ناظر پژمرده شدن نهالی باشیم که حاصل ۱۴ قرن سیلی و زجر شیعه و اسلام است… جناب آقای خاتمی، شما خوب می‌دانید، در عین توانمندی به‌خاطر مصلحت‌اندیشی دوستان ناتوانیم… جناب آقای خاتمی، تا کی با اشک بنگریم و خون دل بخوریم و با هرج و مرج و توهین، تمرین دموکراسی کنیم و به قیمت از دست رفتن نظام صبر انقلابی داشته باشیم؟… در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرت‌عالی اعلام می‌داریم کاسه‌ی صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمی‌دانیم”.

این نامه ی بسیار مهم از جانب فرماندهان سپاه به محمد خاتمی البته که به باور عده ای نمدهای عینی و بیرونی دیگری نیز به همراه داشت که از آنجمله می توان به ترور سعید حجاریان در همان سال توسط سعید عسگر اشاره کرد.

بسیارانی ضارب حجاریان را بعنوان یک “نیروی بسیجی” ارزیابی می کردند که تحت تاثیر تقابل ِ بخشی از حاکمیت با “دولت اصلاحات” اقدام به آن ترور کرده بود و در همین راستا پس از آنکه در کمال تعجب – و البته تاسف – عسگر در کوتاه ترین مدت ممکن پس از این ترور از زندان آزاد شد، دیگر امکان مخالفت با آنگنه ارزیابی ها در مرزهای غیرممکن قرار گرفت.

“دولت اصلاحات” در پایان دوره نخست خود به علل و دلایل متعدد و متنوع با شرایطی در عرصه سیاسی کشور مواجه شده بود که اصولا و اساسا نیازی به برخوردهای بیشتر از جانب نیروهای منتقد در عرصه نظامی با آن دولت احساس نمی شد و به دیگر بیان دوره ی معینی که انرژی آزاد شده ی جامعه ایران پس از دوم خرداد 76 نیاز به ظهور و بروز ِ هیجانی داشت با عدم توانایی “اصلاح طلبان” کاملا به پایان رسیده بود.

اگر سپاه پاسداران در ابتدای دهه 60 فعالیت منسجم خود در عرصه نظامی را آغاز کرد و در ابتدای دهه 70  دامنه ی این فعالیتها به عرصه اقتصاد رسید، در ابتدای دهه 80 حضور تمتم قد این سازمان در عرصه سیاسی بر کسی پوشیده نبود.

در ابتدای این دهه و مشخصا در انتخابات دوره هشتم ریاست جمهوری برای نخستین بار یک “نظامی” بعنوان نامزد وارد میدان سیاست شد.

علی شمخانی اگرچه دارای صبغه و سابقه ای در “ارتش” بود اما در دوران جنگ 8 ساله بعنوان یکی از فرماندهان شاخص سپاه پاسداران شناخته می شد و ورود او بعنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری به وادی سیاست بار دیگر با پاسخی قاطع از جانب اکثریت شهروندان ایرانی مواجه شد و البته اینبار در تمامی سطح کشور؛ تنها کمتر از 3 درصد آراء.

حدود یکسال پس از این انتخابات بود که در انتخاباتی دیگر و اینبار در دور دوم شوراهای شهر و روستا، طیف مقابل ِ “جریان اصلاح طلب” توانست با کسب اکثریت آراء در تهران به شورایی راه یابد که  فرجام آن شهردار شدن محمود احمدی نژاد بود.

حضور محمود احمدی نژاد در این جایگاه همراه بود با راهیابی بخش مهمی از فرماندهان و نیروهای سابق سپاه پاسداران به شهرداری تهران و اهمیت سازماندهی این افراد توسط احمدی نژاد در تیر 1384 بد که بر عالم و عامی پدیدار شد.

اما انتخابات نهم ریاست جمهوری که پس از دوران 8 ساله ریاست جمهوری محمد خاتمی برگزار می شد در عمل میدانی بود برای عرض اندام تمام قد فرماندهان سابق سپاه در راس هرم فعالیتهای سیاسی در ایران، آنجا و آنگاه که سردار محسن رضایی، سردار باقر قالیباف و علی لاریجانی بعنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری ایران شدند. 

سابقه ی حضور علی لاریجانی در سپاه پاسداران و پس از وزارت ارشاد و ریاست سازمان صداوسیما بر کسی پوشیده نبود اما در سوی دیگر میدان سردار قالیباف نیز که از اواخر دهه 70 با حکم رهبر انقلاب بعنوان فرمانده کل نیروی انتظامی نام خود در فضای سیاسی ایران برجسته می دید، با حضور در این انتخابات نشان داد که زین پس به زیست زیر سقفی کوتاه تر از اتاقهای “پاستور” رضایت نخواهد داد.

حضور سردار محسن رضایی بعنوان نامزد در این انتخابات نیز در کنار گزینه های دیگر تا حدود فراوان نشان از آن داشت که احتمال ریاست جمهوری یک “نظامی” برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران چندان دور از ذهن نخواهد بود.

و البته تمامی این موارد در فضایی رقم می خورد که کمتر کسی حتی دم از احتمال پیروزی محمود احمدی نژاد در این انتخابات می زد، چرا که او در آن انتخابات نه با کارت حمایت ِ سازمانی ِ جانب جناح راست به میدان آمده بود و نه حتی همچون سردار قالیباف و سردار رضایی و علی لاریجانی دارای کارنامه ای روشن و مشخص در عرصه سیاسی بود.

با اعلام انصراف سردار محسن رضایی پیش از برگزاری انتخابات مشخص شد که برآیندِ افکار عمومی در تابستان 84 نشان از عدم تمایل اکثریت به ریاست جمهوری فرمانده 16 ساله سپاه پاسداران دارد و در ادامه گمان می رفت که محمود احمدی نژاد نیز به نفع یکی از دیگر از نامزدهای مورد حمایت جناح راست پا در مسیر سردار رضایی خواهد نهاد، اما چنین نشد تا از یک سو به علت پاس گل طلایی سیدمحمد خاتمی با عدم حمایت از شیخ مهدی کروبی و پا سفت کردن در اردوی حمایت از مصطفی معین و در نتیجه پراکنده شدن آراء اصلاح طلبان، و از دیگر سو به علت سازماندهی ِ خاص ِ اردوگاه احمدی نژاد در میان نیروهای به اصطلاح “حزب اللهی” طی سه سال منتهی به آن انتخابات و البته رای سلبی قاطع اکثریت شهروندان ایرانی به او در برابر هاشمی رفسنجانی، اینبار نیز امکان ریاست جمهوری یکی از سرداران سپاه فراهم نشود.

با اینهمه در نیمه دوم دهه 80 سردار باقر قالیباف بعنوان جانشین محمود احمدی نژاد بر کرسی شهرداری تهران نشست و علی لاریجانی نیز بعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی در یکی از حساس ترین مقاطع “پرونده هسته ای ایران” عهده دار امور در این عرصه شد.

اما حضور سپاهیان در عرصه سیاسی تنها به این موارد خلاصه نشد و درهای دولت نهم به ریاستن احمدی نژاد به روی بسیاری از فرماندهان سابق سپاه پاسداران در جایگاه وزیر،معاون وزیر، استاندار،فرماندار و … به گونه ای باز شد که تحلیلگران عرصه سیاسی در ایران دیگر نمی توانستند در ارزیابی های خود از وزن تاثیرگذار سپاه به غفلت و سهولت چشم بپوشند.

در سوی دیگر میدان “قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء سپاه پاسداران” نیز که از اواخر دهه 60 فعالیتهای اقتصادی خود را آغاز کرده بود در نیمه دوم دهه 80 آنچنان حضور پررنگی در این عرصه پیدا کرد که فرمانده این قرارگاه در آن دوران به وضوح اعلام کرد ؛ “قرارگاه در پروژه هایی که زیر 100میلیون دلار ارزش داشته باشد،حاضر نخواهد شد”.

رابطه ی نزدیک دولت احمدی نژاد با قرارگاه خاتم در این دوران به حدی بود که در نهایت فرمانده این قرارگاه بعنوان وزیر نفت به دولت احمدی نژاد راه یافت.

و اینهمه در حالی بود که پیش از سپردن کلید وزارت نفت از جانب احمدی نژاد به سردار رستم قاسمی، این کلید در دولت دوم احمدی نژاد به یکی دیگر از فرماندهان سپاه پاسداران یعنی مسعود میرکاظمی سپرده شده بود.

ورای قوه مجریه نیز پس از حواشی فراوان مجلس ششم در دوران “دولت اصلاحات”، با برجسته تر شدن نظارت استصوابی شورای نگهبان، قوه مقننه نیز در عمل به میدانی فراخ جهت حضور بسیاری از سپاهیان بدل شد و بسیاری از سرداران و فرماندهان و اعضای سابق سپاه پاسداران لباسهای سبز رنگ سپاه را به سودای جلوس بر صندلی های سبز رنگ بهارستان از تن در آوردند.

اگر آنگونه که اشاره شد سپاه پاسداران طی دو دهه پس از پایان دوران جنگ 8 ساله بر آن نبود تا به حمایت علنی و آشکار از طیفهای مشخص سیاسی کشور بپردازد اما محمود احمدی نژاد که به وضوح خود را وامدار اصولگریان نمی دانست، می توانست در قامت یک شخصیت کاریزماتیک بدل به سرسلسله ی جریانی شود که به نوعی نقش نماینده سپاه پاسداران در قوه مجریه را بر عهده داشته باشد.

گذر زمان نشان داد که اینگونه تحلیلها در عرصه رقابتهای سیاسی در پیچهای تند تاریخی در راستای کسب قدرت محلی از اعراب نداشتند و حمله ی طوفانی احمدی نژاد در خرداد 1388 به بخش مهمی از نمایندگان رسمی تاریخ جمهوری اسلامی اگرچه در آن مقطع چندان بیگانه با مواضع سیاسی غالب در سپاه پاسداران ارزیابی نمی شد اما در ادامه همین محمود احمدی نژاد بود که نشان داد خود را همپیان و نماینده هیچکس در قدرت نمی داند؛ حتی سپاه پاسداران.

شکست دوباره و دوباره ی سردار محسن رضایی و سردار باقر قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری همراه با شکست نیروهایی همچون سعید جلیلی که آشکارا دارای سویه های حمایت از جانب سرداران سپاه بودند، نشان داد که طی 4 دهه اکثریت جامعه ایران در بالاترین وجه تصمیم گیری های سیاسی مایل به حضور نظامیان در جایگاه ریاست جمهوری نبوده، اما این مسئله تا چه حد نشانگر عقب نشینی سپاه پاسداران از سنگر سیاست در ایران است؟

پاسخ به این پرسش را از منظر همان هشدارهای آشکار بنیانگذار جمهوری اسلامی درباره عدم ورود نظامیان به عرصه سیاست بررسی خواهیم کرد و در نخستین گام به اینگونه واکنشها برای نمونه از جانب نماینده سابق ولی فقیه در سپاه برخواهیم خورد که ؛ ” «امام نفرمودند که سپاه وارد مسائل سیاسی نشود… حضور اعضای سپاه در انتخابات و مجلس به نوعی پاسداری از سنگر انقلاب خواهد بود… اگر افراد یا گروه‌هایی مواضعی را اعلام کنند که مواضع‌شان مطابق مواضع سپاه است، اشکال خاصی ندارد و ما اصلا این را دوست داریم، زیرا بسیج و سپاه می‌خواهند مردم را با مواضع انقلاب همراه کنند”.

و در همین راستا واکنشهای دیگری همچون این نظرات رئیس سابق قوه قضاییه و رئیس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام که ؛ ” به لحاظ مسئولیتی که در قانون اساسی بر عهده سپاه پاسداران نهاده شده، این نهاد فقط یک نیروی نظامی نیست و جنجالی که برخی در دوران اصلاحات مطرح کردند که اینها نیروهای نظامی صرف هستند، برخلاف قانون اساسی است”.

برآیند اینگونه نظرات حاکی از آن است که بر اساس “قانون اساسی” سپاه پاسداران تنها یک نیروی نظامی نیست و بنابراین منعی قانونی در راستای حضور سپاه در عرصه سیاسی وجود ندارد.

اشاره اینگونه افراد به اصل 150 قانون اساسی است که ؛ ” سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشکیل شد، برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن پابرجا می‌ماند. حدود وظایف و قلمرو مسئولیت این سپاه در رابطه با وظایف و قلمرو مسئولیت نیروهای مسلح دیگر با تأکید بر همکاری و هماهنگی برادرانه میان آنها به وسیله قانون تعیین می‌شود”.

طی دو دهه گذشته، یعنی از نخستین ایام پایان جنگ 8 ساله تا امروز، سپاه پاسداران دقیقا بر اساس آنچه بصورت موسع در قانون اساسی بدان اشاره شده وظیفه خود را “نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن” دانسته و با تغییرات ساختاری در درون خود و همچنین بر اساس قوانینی که توسط قوه مقننه کشور به تصویب رسیده، این “وظیفه” را کاملا در عرصه های متعدد و متنوع ِ غیرنظامی در پیش گرفته است.

همانگونه که اشاره شد مبانی بسیاری از این بسط حوزه ی اختیارات و مسئولیتهای سپاه پاسداران قوانین تصویب شده طی سالیان اخیر در کشور است و از این منظر است که به دیگر بیان سپاه پاسداران هم اینک با پشتوانه های قانونی ست که خود را تنها یک نیروی نظامی نمی داند.

بسط محدوده ی اختیارات ِ مبتنی بر قدرتِ سپاه پاسداران در دهه های گذشته اما در حالی ست که همواره باید نسبت و تناسبی منطقی میان میزان ِ مسئولیتها و میزان پاسخگویی ِ مبتنی بر انتقاد از جانب افکار عمومی وجود داشته باشد، که در غیر اینصورت افزایش میزان اختیارات و مسئولیتها بدون افزایش دامنه ی پذیرش انتقادات و پاسخگویی بدون تردید زمینه ساز نوعی اقتدار ِ غیرمدنی و عاری از مشروعیت مردمی خواهد بود.

این خطر درباره سپاه پاسداران در آستانه 40 سالگی دوران فعالیت بیش از پیش برجسته می نماید و البته در این میان بسیاری از نیروهای سیاسی که بر اساس کسب مقاصد و منافع ِ مبتنی بر حضور و مشارکت در عرصه ی قدرت، مسیر هرگونه انتقاد از سپاه پاسداران و رویکردها و عملکردهای این نهاد را مسدود نموده اند، در گذر زمان نه تنها خدمتی به سپاه نخواهند کرد بلکه در “روز واقعه” بر اساس همان مقاصد و منافع سیاسی بوسه هایی یحودایی بر گونه های سپاه خواهند زد.

برای نمونه در ماه های اخیر برخی از گرایشهای سیاسی که سوار بر موج پوپولیسم و دماگوژی از یک سو خود را منتقد ِعملکرد اقتصادی دولت ِ روحانی معرفی می کنند و از دیگر سو در پناه چشم بندی های سیاسی می کوشند تا با پنهان نمودن علت العلل مسائل و مصائب کشور سوار بر موج اعتراضات مردم، عصای ساحران ِ دربار فرعون را برای گذر از نیل ِ مشکلات بعنوان عصای موسی مطرح کنند، نهادی بعنوان سپاه پاسداران را در مجادلات سیاسی بعنوان سپری در برابر خود قرار داده اند.

این گرایشات سیاسی می کوشند تا از سویی سپاه پاسداران را به نوعی نه تنها نیرویی غیر نظامی بلکه بعنوان نیرویی “ورای نظام” در جایگاه “حافظ ایران” بر اساس سویه های “ناسیونالیستی” معرفی کنند و از دیگر سو در راستای بسط اختیارات و مسئولیتهای سپاه از این فضا بعنوان سلاحی در راستای پاکسازی عرصه ی سیاسی از وجود منتقدان و مخالفان خود سوء استفاده نمایند.

فرجام محتوم بسط و تقویت اینگونه گرایشات سیاسی در کشور چیزی نبوده و نیست جز اینکه هرگونه انتقاد از سیاستها و عملکردهای سپاه پاسداران نه تنها بعنوان مخالفت با نظام بلکه بعنوان مخالفت با “ایران” ارزیابی و با هجمه و سرکوب مواجه شود.

برای نمونه ؛ در ماه های پایانی سال گذشته بود که روزنامه کیهان تیتر در صفحه نخست با حمله به یکی از روزنامه های حامی دولت به بهانه “گرانی گوشت”، این جمله را بعنوان تیتر نخست منتشر کرده بود ؛ ” اگر میدان بدهند، سازندگان موشک و ماهواره اقتصاد را هم می سازند”.

چند روز پس از این تیتر کیهان بود که برخی از ائمه جمعه و کسانی چون دبیر سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی کاملا بر همین نهج به برجسته کردن عملکرد سپاه پاسداران در مقابل عملکرد دولت در عرصه اقتصاد پرداختند و همین نکته را تکرار کردند که ” نیروهای انقلابی می توانند بهترین موشکها را بسازند اما دولتها نتوانسته اند یک ماشین خوب بسازند”.

در همان روزها بود که در جوف مقاله ای کوشیدم پاسخی به مبنای بسیار غلط و خطرخیز اینگونه قیاسات بدهم اما پس از در میان نهادن لب لباب آن مقاله به برخی از نزدیکانم، با این واکنش مشابه ِ آغشته به انذار مواجه شدم که ؛ “منتشر نکن چون می گن بر علیه سپاه هست”.

از قضا در همان روزها بود که جمعی حضور داشتم که عده ای به سنت مالوف اجتماعات ایرانی مشغول به طرح مباحث و مسائل سیاسی ِ روز بودند و در آنجا بود که یکی از حاضرین گفت؛ ” اگه اینجوریه که میگن همه کارها را سپاه به علت سلسله مراتب نظامی بهتر انجام میده، کاش همه کارهای کشور را به سپاه واگذار کنند تا وضعیت مردم حداقل بهتر بشه”.

آنگونه قیاسات درباره “موشک و ماشین” و اینگونه نظرات درباره حضور حداکثری سپاه در عرصه های مختلف کشور را در کنار آنچه درباره عدم رای اکثریت شهروندان ایرانی در دو دهه گذشته به یک رئیس جمهور نظامی بدان اشارتی رفت قرار دهید تا با این پرسش مواجه شوید که چرا و چگونه فضای عمومی نسبت به سپاه سپاسداران اینچنین شده است؟

در مقاله ی مذکور بصورت مبسوط نشان داده بود که بسیاری از کشورهای جهان که در عرصه ساخت “موشک” دارای توانایی های بی بدیل بوده اند در عین حال نه تنها از “ساخت ماشین” بلکه از ساخت ابزارهای بسیار ابتدایی در سده ی اخیر بی بهره بوده اند، اما تالی فاسد خطرخیز اینگونه نگرش به مسائل از این قرار و بر این مدار است که ؛ صنایع تولید “ماشین” در ایران کاملا بصورت انحصاری در اختیار دولت قرار دارد و در سوی دیگر ماجرا واردات “ماشین” به کشور نیز همواره بصورت بسیار محدود و در مرزهای غیرممکن بوده است، اما شعاع انحصارگرایی تولید “موشک” در ایران بسیار محدودتر از عرصه ی تولید “ماشین” است و در نتیجه منادیان اینگونه نگرش به مسائل در عمل در صور حمایت حداکثری از انحصارگرایی در تولید می دمند که فرجامی جز ویرانی بیش از پیش اقتصاد در پی نخواهد داشت.

بگذریم از اینگونه مسائل که محک و معیار ِ آزمایش کسفیت تولید “ماشین” لحظه به لحظه در خیابانها و جاده های کشور موجود است اما این محک و معیار درباره تولید “موشک” تنها در شرایط جنگ و نبرد نظامی می توان سراغ گرفت که خوشبختانه لحظه به لحظه در دسترس نیست.

ذکر این نمونه از آنجهت بود تا نشان دهیم که این “بوسه های یحودایی بر گونه های سپاه”، اگرچه در سطح ِ مبتنی بر سهولت ِ سیاسی می تواند نشانه ای از حمایت از سپاه و هجمه علیه منتقدان باشد، اما در اصل و اساس ِ مسئله ی حضور حداکثری سپاه در عرصه های متعدد و متنوع کشور در نهایت چیزی جز از نوع و لون حمایتهایی ویرانگر نخواهد بود.

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در 40 سالگی فعالیت خود به پشتوانه ی قوانین ِ تصویب شده از جانب نهادهای قانونگذار کشور بدون تردید دیگر تنها یک سازمان نظامی نیست و بر همین اساس نمی توان و نباید انتقادات بر علیه آن هم از جانب متولیان امور سپاه و هم از جانب دیگر نهادها و جریانات سیاسی کشور به مثابه “اقدامی علیه امنیت ملی” ارزیابی شود.

تفکیک حوزه های سیاسی و نظامی اگرچه در برخی از موارد در زمانه ی اکنون چندان به وضوح امکان پذیر نیست اما در پیش گرفتن این مشی نیز بدون تردید برای شهروندان ایرانی و برای نظام جمهوری اسلامی فرجامی میمون نخواهد داشت که سازمانی را دارای امکان بسط اختیارات و مسئولیتها در عرصه های گوناگون کرده، اما هرگونه انتقاد به سیاستها و عملکردهای این سازمان در هر یک از این عرصه ها را به مثابه “اقدام علیه امنیت ملی” ارزیابی و محکوم نماییم.

قامات ارشد سپاه پاسداران طی 4 دهه اخیر بارها و بارها اعلام کرده اند که خود را در تمامی عرصه ها از سیاست، اقتصاد، فرهنگ، ورزش، رسانه، دانشگاه و … “مسئول” می دانند و همانگونه که اشاره شد در بسیاری از این عرصه ها نیز خصوصا در دو دهه اخیر قوای قانونگذار کشور این سازمان را دارای پشتوانه های قانونی در راستای این “مسئولیتها” نمودند، بنابراین نباید تکیه بر این بحر معلق داشت که رابطه ی مسئولیت بیشتر با نقدپذیری و پاسخگویی بیشتر را می توان بواسطه ی هرگونه ابزاری از جمله “سیاستهای امنیتی” معکوس نمود.


 

  • سپاه پاسداران

نوشته های مرتبط

{"qurey":{"category__in":[42],"post__not_in":[501299],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

ابراهیم قربانیِ اسماعیل

آتش اندر تیرگی افتد که آتش زد به جانت

افشای راز بقا

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

مخلوقات اشرف

بازگشت به جدید

دو حکومت، دو بختیار، دو ترور

خریدِ حمید

تقلید تولید و تولید مقلد

ایران و کاتخونِ شیعه

پیکار با انکار ایران

بی‌شـرف

برچسب نوشته ها

انقلاب مشق سیاست اسلام اپوزیسیون فلسفه روشنفکری انتخابات فقه اصلاحات ایران اخلاق مشروطیت مشروطه مارکسیسم پهلوی سینما دین هنر زنان

instagram

نی ما جوادپور مجموعه آثارنی ما جوادپور

و این منم؛ گفته‌ها و نوشته‌ها، نه آن‌که می‌گفت و می‌نوشت
#