نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من

نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من
  • صفحه خانگی
  • >
  • پیشنهاد و معرفی
  • >
  • برای او یا به عشق او ؟

مدئا / اوریپید
برای او یا به عشق او ؟

  • مارس 25, 2021

در حوزه هایی از فلسفه اخلاق، فعل اخلاقی را آنگاه و آنجا دارای اعتبار می دانند که فارغ از “من” به انجام رسیده باشد(همچون اخلاق ِ کانتی) و در عرفان و تصوف ما نیز تاکیدات فراوانی بر مسائلی چون گذر از “من” و “فناء فی الله” یا “فناء فی المعشوق” یافت می شود و نقل است که به شیخی می گویند؛ فلان شیخ گفته برای رسیدن به معشوق دو گام کافی ست، گام نخست بر خویشتن و گام دوم به سوی معشوق. شیخ چنین پاسخ می دهد که؛ آنکه چنین گفته راه را دور کرده، یک گام کافی ست و این همان گام نخست است که چون بر “من” نهی به معشوق رسی”.

ای که دایم به خویش مغروری

گر تو را عشق نیست معذوری

بگذر از نام و ننگ خود حافظ

ساغر می‌طلب که مخموری

و اصولا و اساسا آنچه بعنوان می و مستی، فراوان در ادبیات عرفانی ما جاری ست، از یک جهت در راستای همین کارکرد ِ مستی بعنوان رها و جدا شدن از “من” و “خود” است.( که در روانشناسی بحثهای مبتنی بر رابطه ی “Ego” و “Self”، وجه دیگری از همین ماجراست).

اما اگر فرض را بر محو و فنا و گذر از “من” در وادی عشق بگذاریم، آیا آنچه باقی می ماند، همه “او”ست ؟

به باور من ؛ هرگز !

اگر عاشق – به فرض- به تمامی، توان محو و فنای “من” را داشته باشد، در وادی عشق هنوز رقیبی برای “او” وجود دارد به نام ؛ عشق .

به دیگر بیان ؛ تفاوتی هست و تفاوتی بنیادین هست میان “او” و “عشق به او” .

چه بسا که “او” بر اثر مرگ، دیگر وجود نداشته باشد اما “عشق به او” همچنان استوار میدان دار ِ عرصه ی وجود باشد و از دیگر سو چه بسا “عشق به او” از دیار عشق رخت بربندد در حالی که “او” همچنان استوار میدان دار ِ عرصه وجود باشد.

می دانم که این سخن محتاج شرح و بسط بیشتری ست و به شرط حیات به آن شرح و بسط در دیگر جای خواهم پرداخت، اما پیش و بیش از آن برای بهتر و بیشتر پی بردن به مبانی این آموزه ی بسیار مهم، باهم یکی از بهترین و زیباترین نمایشنامه های تاریخ را بخوانیم.

“مدئا” اثر اوریپید به باور من نمایشنامه ای در نوع خود بی نظیر است که بارها و بارها باید خوانده و آمیخته با فهم و درک و آموخته به عنوان “درس زندگی” شود.

مدئا شاهدخت ِ کولخیس بود که در مواجهه با شاهزاده ای به نام یاسون، دست از خاندان و وطن و پدر و برادر خود کشید و حتی در این راه آنگاه که برادرش به نام ابسورتوس را تهدیدی برای یاسون دریافت، برادر را کشت و تکه تکه های بدنش را به دریا افکند.

مدئا پس از اینگونه کارها و رفتارها بود که یاسون را چون شاهد مقصود و البته همچون معشوق در آغوش کشید. دو فرزند حاصل این وصال بود اما آنگاه که یاسون و مدئا و آن دو فرزند به دیار ِ کورینت می رسند، این یاسون است که دل به شاهدخت ِ کورینت می سپارد و در سودای جانشینی ِ فرمانروای آن دیار یعنی کرئون، شاهدخت آن دیار را همچون شاهد مقصود در آغوش می کشد.

مدئا، شاهدخت ِ کورینت را نه تنها شاهد مقصود بلکه معشوق ِ شوهر خود می داند، معشوقی که توانسته بود عاشقی را از معشوقی دیگر جدا کند.

اوریپید جدال ِ “برای تو” و “به عشق تو” بعنوان یکی از مبانی “فلسفه ی عشق” را در نمایشنامه ی “مدئا” با مهارت و ظرافت به نمایش می کشد و آنگاه که مدئا در برابر یاسون قرار می گیرد و آنچه “برای او” کرده را اینگونه یادآور می شود ؛

مدئا : … اگر بی زاد و رود مانده بودی، این جفا بر تو می بخشودم. اما نه چنین است، نه! من تو را دو فرزند آوردم…

تو خود نیک می دانی که هیچ پیمان با من نبستی که به آخر نشکستی.

آه، نفرین به دست من که دست تواش در پنجه گرفت. نفرین بر این زانوان که هرزه مردی به آن درآویخت. وه که امید من همه نومید کردی تو.

حالا بیا و بگو با من، چنان که دوستی با دوستی، بگو به کجا توانم شد؟ به میهن و پدرم آیا، به زادگاهم؟ که هر دو را به پای تو افکندم…

در چشم خویش و پیوند زنی نفرینی ام هم آنان که دیری دوستدارم بودند، باری، هیچ نیازی مرا به آزردن ایشان نمی خواند لیک اکنون دشمنان خونی از بهر خود گرد آورده ام…

و این همه از برای تو کردم “.

مدئا در آتش ِ یادآوری ِ “برای تو” کردم هایی که از زندگی با یاسون به یاد می آورد، خدایان را ملامت می کند که چگونه توان ِ شناخت ِ ماهیت و حقیقت ِ دیگران و نه تنها دیگران بلکه “دیگری” در مقام معشوق را به انسان نداده اند؛

مدئا : “هان ای زئوس تو را که گفت که ما را بینشی بدهی که خزف را از لعل بازشناسیم لیک آنگاه که می باید خمیره ی دون مایه ای بر ما آشکار شود هیچ داغی بر پیشانی او نیست تا اندورن ناپاکش را به ما بنماید“.

اوج مهارت و ظرافت در اثر اوریپید در اینجاست که همین مدئا که اینگونه لب به نفرین معشوق خیانتکار و بی وفا گشوده و خدایان را به علت عدم ارائه امکان شناخت دیگری و دیگران به انسانها ملامت می کند، خود در عین حال و در زمان ِ بیان اینگونه سخنان در پی فریفتن همان دیگران و دیگری ست و دروغ می گوید !

اما یاسون نیز در عین حال در برابر آنچه مدئا تحت عنوان “برای تو کردم ها” عنوان می کند، ابتدا با بیان اینکه ؛

یاسون : “… چه آسان توانستم گفت که تو در نجات من نه به خود بودی بل شور و شهوتی سوزان عنانت به کف گرفته بود …” ؛

او نیز می کوشد تا با “یادآوری” امکان چنین برداشتی از کرده های مدئا، عرصه را بر او تنگ نماید و پس از آن او نیز تیری از همان “برای تو کردم ها” اینگونه در کمان نهاده و به سوی معشوق ِ سابق پرتاب کند ؛

یاسون : “اما یادآر که به پاداش آنچه کردی چیزی بس افزون تر به چنگ آوردی” …

و پس از آن یاسون نیز آنچه “برای او” کرده را باز می شمارد از جمله آنکه ؛

یاسون: … ” اگر در آن پرت افتاده جای که انتهای جهان است زندگی به سر آورده بودی هیچکس نامی از مدئا نشنیده بود“.

اگر حافظ آنگونه بر گذر از “نام” در وادی عشق تاکید می کرد و عطار آنگونه ماجرای “شیخ صنعان” را در همین وادی مطرح می کرد تا همان حافظ اینگونه بسراید که ؛

گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن

شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

اما یاسون در همین وادی ست که مدئا را تذکار می دهد که “برای تو” نام و آوازه و شهرت فراهم کرد که ؛

یاسون: “… بدان که در چشم من سرایی آکنده از زر و سیم یا آوازی خوشتر از آواز اورفئوس به هیچ نمی ارزد اگر آدمی را آوازه ای نباشد“.

اینگونه توجه و تاکید بر “نام و آوازه” است که اگرچه از یک سو بعنوان بزرگترین هدیه “برای تو” خطاب به مدئا مطرح می شود، اما از دیگر سو همین دربند ِ “نام و آوازه” بودن است که یاسون را از آغوش مدئا جدا و راهی بستر ِ شاهدخت کورینت می کند!

یاسون خود چنین می گوید که علت گذشتن از مدئا و دو فرزندش نه خیانت و جفا در حق ایشان بلکه راحتی و آسایش و رفاه آنها بوده، چرا که زندگی با شاهدخت ِ کورینت راه ِ کسب قدرت و ثروت بیشتر برای او و رسیدن به سریر سلطنت را برای او هموار می کرده و فرمانروایی اوست که می تواند موجب آسایش و رفاه مدئا و دو فرزندش شود نه در خانه ماندن کنار همسری گمنام و دو فرزندی که پدری گمنام دارند!

یاسون : ” پس بشنو که در این کار راه ِ خِرَد رفته و از شور و شهوت برکنار بوده ام و این جمله به هوای آن کرده ام که یاوری توانمند باشم تو را و کودکانم را… همه سوز و سودای من این بود که جملگی سرایی برتر از این داشته باشیم و مال و مکنتی که بر راحت و آسایش بیفزاید” …

“برای تو” ها یکی پس از دیگری از جانب طرفین همچون خنجرهای زهرآلود در سینه ها فرو می رود و اگر مدئا روزگاری میهن و خانه ی خود را “برای او” رها کرده بود، اینجاست که می گوید ؛

مدئا: “ آه ای میهن من و ای خانه ی من … هرگز مباد که مرا از خود برانی و درمانده و تنهایم به آوارگی بسپاری که هر روزش عذابی ست … که آدمی را مصیبتی گران تر از این نیست که زادبوم خود وانهد“.

و البته که اگر در “دوران عاشقی و وصال” از همین مدئا می پرسیدیم که ؛ “گران ترین مصیبت برای آدمی چیست؟” بدون تردید پاسخ می داد ؛ ” عاشق نبودن و بی عشق زیستن” !

اما مدئا میهن و خانه ی خود را “برای او” رها کرده بود یا “برای عشق” ؟

همان عشقی که می توان با درافتادن در گردابش نه تنها میهن و خانه بلکه جمله عهد و پیمانها را به باد سپرد. آنگونه که وقتی آیگئوس از مدئا درباره “عاشق شدن ِ یاسون به شاهدخت کورینت” می پرسد ؛

آیگئوس: “عاشق شده ست آیا، یا دل از تو برکنده ست” ؟

مدئا: ” گفتی عاشق،سر تا به پا عشق است، چندان که جمله پیمانها به باد سپرده” .

اما مدئا که روزگاری برای نابودی تمامی سدها در مسیر ِ وصال ِ معشوق حتی دست به خون برادر شست، اینبار برای ایجاد سدی در برابر همان معشوق در مسیر ِ وصال ِ شاهدخت کورینت، دست به خون فرزندان خود می شوید.

مدئا : “… پسرانم را خواهم کشت تا هیچکس را یارای آن نباشد که ایشان را از من بازستاند” …

سرآهنگ : ” اما بانوی من، کشتن فرزندان …؟“

مدئا : ” آری که این بهترین تدبیر است برای آزردن شوهرم“.

صحنه های کشتن فرزندان توسط مدئا، در اثر اوریپید صحنه هایی جاودانه با گفتارها و فضاسازی هایی بی بدیل است. و در همین فضاست که فریادی اینگونه به گوش می رسد ؛

” وای از کین جستن به خاطر عشقی که باز نمی گردد “.

مدئا “برای او”ست یا از “عشق او”ست که فرزندانش را می کشد ؟

و بازهم فریادی دیگر در همان فضا که ؛

“چه تباهی ها، چه فتنه ها که دامان ما آدمیان می گیرد آنگاه که عشق زنی به نومیدی و اندوه قرین می شود”.

مدئا در وادی عاشقی ست، اما “او” رفته است، و این “او” کیست که با رفتنش رحم و مهر و عاطفه از وجود مدئا آنگونه رفته است که پا در راه های نرفته اینگونه آسان می گذارد ؟

این “رفته” کیست که با رفتنش مدئا قرین جنون و غریق جنایت می شود؟

این “رفته” کیست؟ “او”ست یا “عشق ِ او ” ؟

یاسون و مدئا هر دو بر نعش فرزندان مویه می کنند اما نه بر یک نهج .

یاسون: ” آه بیچاره کودکانم چه هول آور دَدی در جای مادر داشتید”.

مدئا: ” بیچاره پسرانم، چه خودپسند پدری که این بلا بر جانتان پسندید”.

یاسون: “ دست پدر نبود که شمشیر بر آنان فرود آورد“.

مدئا: ” نه، غرور و شهوت او بود از بهر عروسی نو”.

یاسون: ” آیا تو این کشتار را به تاوان ِ بستری خوار شده عدالت می شماری؟”

مدئا: ” تو آیا بستری خوار شده را در چشم زن ناچیز می دانی ؟! “

یاسون: ” وای دریغا پسرانم، دریغا عزیزان دلبندم”.

مدئا: ” عزیزان دلبند،آری،اما نزد مادرشان”.

یاسون: ” که دست در خون ایشان کرد” …

مدئا: ” تا زخمی بر دل تو زند” …

اما کدام “زخم”؟ زخمی که از “او” خورده بود؟ یا زخمی که از “عشق ِ او” خورده بود ؟ زخمی که به “او” زد؟ یا زخمی که به”عشق جدید او” زد؟ در این میان زخم جاودانه ای که به فرزندان زده شد چه ؟ کدام فرزندان؟ فرزندانی که از تبار ِ “او” بودند؟ یا از تبار “عشق” ؟  

مدئا را بخوانید. بارها و بارها بخوانید و به پرسشهایی که در برابرتان نهادم بیاندیشید و شما نیز پرسشهایی بر آن بیافزایید و در برابرم بگذارید. فصل پاسخ از راه خواهد رسید…


  • اوریپیدمدئا

نوشته های مرتبط

{"qurey":{"category__in":[48],"post__not_in":[501134],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

یکی کمه ، دوتا زیاده

فرزندان ِ آسیب ؛ مادران ِ خطر

از “بودن” تا “شدن”

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

مخلوقات اشرف

بازگشت به جدید

دو حکومت، دو بختیار، دو ترور

خریدِ حمید

تقلید تولید و تولید مقلد

ایران و کاتخونِ شیعه

پیکار با انکار ایران

بی‌شـرف

برچسب نوشته ها

انقلاب مشق سیاست اسلام اپوزیسیون فلسفه روشنفکری انتخابات فقه اصلاحات ایران اخلاق مشروطیت مشروطه مارکسیسم پهلوی سینما دین هنر زنان

instagram

نی ما جوادپور مجموعه آثارنی ما جوادپور

و این منم؛ گفته‌ها و نوشته‌ها، نه آن‌که می‌گفت و می‌نوشت
#