نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من

نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من
  • صفحه خانگی
  • >
  • مقالات و مقولات
  • >
  • با صدای بی‌صدا

به بهانه سال‌مرگ فرهاد مهراد
با صدای بی‌صدا

  • آگوست 31, 2024

این مقاله 12 سال قبل، به بهانه دهمین سال‌مرگ فرهاد مهراد، قلمی و منتشر شده بود.

…

یک دهه از مرگ فرهاد مهرداد گذشت. هنرمندی که در تاریخ موسیقی ایران اگرچه به «نامی» ماندگار بدل شد اما مسیری که در رسیدن به مقامِ ماندگاری پیمود، هم‌چون آثارش یگانه و بی‌همتا بود.

فرهاد را از هر منظر که به تماشا و بررسی بنشینیم بدون تردید به تأثیر همین یگانه‌گی و بی‌همتایی او پی خواهیم برد. خواننده‌ای متفاوت که بهای این متفاوت بودن را به تمامی و به سختی در روزگار خود، و حتی پس از مرگش نیز پرداخت.

فرهاد در آغاز دهه‌ی 60 میلادی و پس از اقامتی دو ساله در انگلستان، به ایران بازگشت. آن دوران مقارن بود با آغاز دهه‌ی 40 در ایران، یعنی 40 سال پس از تأسیس نخستین “مدرسه موسیقی” در ایران توسط کلنل وزیری. وزیری نیز از قضا به واسطه‌ی سال‌ها زندگی و تحصیل در غرب، با موسیقی غربی آشنا شده بود و همین امر سبب شد تا هم‌راه با موج گذار از جهان سنت به جهان مدرن در ایران، او نیز به نوعی موسیقی ایرانی را در این مسیر قرار دهد.

مدرسه‌ای که علی‌نقی وزیری بنیان نهاد اگرچه تا سال‌ها بعد توانست بزرگانی چون روح‌الله و خالقی و ابوالحسن صبا را پرورش دهد اما تحولی که انتظار می‌رفت پس از نوآوری‌هایی از جنس آثار درویش‌خان در موسیقی ایرانی به وجود بیاید، چندان از سوی محصلان مکتب “مدرسه موسیقی” بوجود نیامد.

4دهه پس از تأسیس این مدرسه، عده ای از اهالی موسیقی در ایران کوشش‌هایی داشتند برای ارائه‌ی موسیقی دیگرگونه و متفاوت با آن‌چه بعنوان موسیقی سنتی در ایران شناخته می‌شد. این کوشش‌ها در فضایی صورت می‌گرفت که در عرصه‌های دیگر هنری از جمله شعر، داستان و سینما نیز گذر از «سنت»، به نوعی در جریان بود.

فرهاد در این شرایط خواننده‌گی در ایران را یک‌سره با فرم و محتوای غربی آغاز کرد.

در سال 1342 او هم‌راه 3 نفر از دوستانش برای اجراهایی در «هتل خورشید» به اهواز سفر کرد. تمامی اجراهای او در این هتل خلاصه در آثار کسانی چون الویس پریسلی و ری چارلز بود.

فرهاد در ادامه، در شرایطی فرهاد به black cats پیوست که آن گروه موسیقی نیز تنها به اجرای موسیقی غربی می پرداخت و ترانه‌ای از حنجره‌ی فرهاد جز به زبان‌های انگلیسی و فرانسوی شنیده نمی‌شد.

و این همه در سال‌هایی بود که کسانی چون الویس پریسلی با Something for Everybody و ری چارلز با Swingin Along ستاره‌گان محبوب موسیقی پاپ و بلوز بودند.

فرهاد شیفته‌ی این نوع موسیقی بود و چنین خیالی در سر نداشت که تلفیقی از این موسیقی با موسیقی سنتی ایران ایجاد کند. اما هنر غربی در دهه‌ی 60 محدود به موسیقی نبود. سینما نیز در آن دهه از محبوبیت فراوان برخوردار بود. در ایران نیز بسیاری از خواننده‌گان به‌واسطه‌ی حضور در سینما برآن بودند تا پله‌های شهرت را با سرعت بیش‌تری طی کنند.

اما فرهاد نیز به عنوان خواننده‌ای نه چندان شناخته شده در آن سال‌ها، به نوعی با ابزار سینما به شهرت رسید. اما او در این زمینه نیز تفاوت خود با دیگران را حفظ کرد.

علی کسمایی فیلمی از کارگردان امریکایی جرج کیوکر با عنوان «بانوی زیبای من» را برای دوبله به فارسی برمی‌گزیند. فیلمی تولید سال1964 که اسکار کارگردانی را برای کیوکر به ارمغان آورد، و موسیقی بخش مهمی از آن فیلم به شمار می‌رفت.

کسمایی در جریان دوبله این فیلم به ترانه‌ای رسید که تصمیم گرفت این ترانه را نیز در دوبله فیلم جای دهد، و برای این کار فرهاد انتخاب می‌شود. در این فیلم برای نخستین بار صدای فرهاد با خواندن ترانه‌ای به زبان فارسی شنیده شد.

فعالیت فرهاد با  black cats در کوچینی به مدیریت منوچهر مهدی‌زاده در میانه‌ی دهه‌ی 40 ادامه یافت تا بار دیگر سینما به سراغ فرهاد آید. این‌بار نخستین فیلم مسعود کیمیایی پس از «قیصر». فرهاد در این فیلم باردیگر ترانه‌ای به زبان فارسی اجرا کرد. ترانه‌ای از سروده‌های شهیار قنبری، با آهنگ‌سازی اسفندیار منفردزاده به نام «مرد تنها».

«رضا موتوری» اگرچه فیلمی درخشان در کارنامه‌ی کیمیایی محسوب نمی‌شود اما بدون تردید یک نقطه‌ی درخشان در خود دارد و آن معرفی خواننده‌ای توانا به عرصه‌ی موسیقی ایرانی است؛ خواننده‌ای به نام فرهاد که فریاد «با صدای بی‌صدا»ی او در تاریخ موسیقی ایران ماندگار شد.  پس از این ماجرا بود که پیشنهادهای کاری در عرصه‌ی موسیقی یکی پس از دیگری به سوی فرهاد روانه می‌شد. پیشنهادهایی از آهنگ‌سازان و ترانه‌سرایان مطرح در آن روزگار. کسانی که سخت در پی تحول در موسیقی ایرانی بودند اما در زمینه‌ی موسیقیِ با کلام جهت ایجاد این تحول هم‌چون پرنده‌ای بودند که بال پرواز نداشتند. و فرهاد این بال پرواز بود.

یک سال بعد، عکاس فیلم‌های نخست کیمیایی، سودای کارگردانی در سر داشت و با فیلمی به نام «خداحافظ رفیق» نام خود را در این عرصه ثبت کرد. فیلمی که نمایش‌گر مصائب زندگی دردآلود چند جوان ایرانی است. فیلمی پر از رنج، خون، نا امیدی و خشونت. و در این میان به صدایی خسته و دردآلود نیاز بود تا چنین بخواند «جمعه وقت رفتنه/ موسم دل کندنه/ خنجر از پشت می زنه/ اون که همراه منه»

فرهاد با خواندن ترانه‌ی «جمعه» در این فیلم امیر نادری دیگر صدایی کاملاً شناخته شده بود. اما این شناخته شدن محدود به عرصه ی شهرت بود، چرا که از منظر شناختِ توانایی‌ها و مهارت‌های او در عرصه‌ی موسیقی، هنوز او کاملاً ناشناخته بود.

صدای فرهاد در تعدادی از فیلم‌های دهه‌ی 50 شنیده می‌شد اما بیش از آن‌که این ترانه‌های فرهاد مربوط به حال و هوای آن فیلم‌ها باشد، حاصل هم‌کاری و هم‌فکری خواننده، ترانه‌سرا و آهنگ‌سازی بود که هر کدام به نوعی در ادامه بر کرسی مولف نشستند. متفاوت بودن نوع صدای فرهاد، تا حدودی تفاوت‌ای که هدفِ آهنگ‌سازان و ترانه‌سرایان هم‌کار او بود را تأمین و تضمین می‌کرد، اما در ادامه، این فرهاد بود که اجازه تکرار به خود نداد و به نوعی نخواست به وسیله‌ای جهت کسب تجربه‌های متفاوت از جانب آهنگ‌سازان و ترانه‌سرایان و حتی فیلم‌سازان بدل شود.

با تحولات و تبدلات پس از انقلاب 57 در عرصه‌ی موسیقی، این گزیده‌کاری فرهاد به محرومیت از کار انجامید.

اما سال‌های پایانی دهه‌ی 50 مقارن بود با دورانی که فرهاد پس از معرفی خود به عنوان خواننده‌ای متفاوت با جریان غالب بر عرصه‌ی موسیقی ایرانی، برآن بود تا به عنوان یک هنرمند مولف به انتخاب و خلق آثارِ برآمده از نظام فکری خود بپردازد. در ابتدای همان انقلاب، فرهاد با شعری از سیاوش کسرایی، با آهنگ‌سازی منفردزاده نشان داد که اگر قرار بر خلق اثری مربوط به شرایط زمانه نیز باشد، او اثری خلق می کند که از لحاظ فرم و تکنیک، برتر و دقیق‌تر و عمیق‌تر از دیگر آثار تولید شده در عرصه‌ی موسیقی در همان دوران و همان شرایط است. در راستای اثبات این مدعا، کافی است آثار ارائه شده در عرصه‌ی موسیقی مربوط به پیروزی انقلاب 57 را بررسی، و با «وحدت» مقایسه کنید.

پس از آن دوران، سکوت ناخواسته‌ی فرهاد 15سال ادامه یافت تا در سال 1372 او آلبومی منتشر کرد در مقام نخستین آلبوم مستقل خود. و این 30 سال پس از دورانی بود که او در اهواز کار خود را با خواندن آثار دیگران آغاز کرده بود.

فرهاد در آلبوم «خواب در بیداری» نقش خود را به عنوان آهنگ‌ساز و خواننده و حتی شاعر به وضوح ثبت می‌کند. انتخاب اشعار که یکی از دغدغه‌های مهم فرهاد به شمار می‌رفت در این آلبوم رنگ دیگری به خود گرفت. برای نمونه، او شعری از نیما انتخاب می‌کرد، اما این شعر را با همان ساختار اصلی در قالب ترانه عرضه نمی‌کرد. کار فرهاد در این زمینه، به نوعی اقتباس شبیه بود. او با اکثر اشعار مورد نظر خود نیز چنین می‌کرد. شعرهایی از اخوان ثالث، شفیعی کدکنی، اسماعیل خویی، خوان رامون خیمه‌نز، شکسپیر، گاندی و…

اما تفاوت فرهاد با دیگران خواننده‌گان در همین نقطه و نکته بود. مهارت دیگر خواننده‌گان به چهارچوب صدا محدود می‌شد اما فرهاد (خصوصا در آثار خود پس از انقلاب) آثاری از خود ارائه کرد که اعتبار و ارزش آنها از منظر هنری، قابل تقلیل به نقش خواننده نبود. به دیگر بیان، فرهاد در این دوران در کارِ ساخت و پرداخت یک اثر هنری بود که اعتبار و ارزش آن قابل تقلیل به صدای خواننده نبود. گلِ صدای فرهاد از خاکی می‌رویید که توسط او آماده و حاصل‌خیز شده بود.

فرهاد در حالی که در آغاز کار خود، یک‌پارچه دور از فضای سنت قرار داشت، در ادامه توانست مولفه‌هایی از این سنت را در آثار خود جای دهد، و علی‌رغم حضور سخت مختصر خود در عرصه‌ی موسیقی ایرانی، بنیان‌گذار تحولی شگرف در این عرصه شود.

فرهاد برای بالا رفتن از پله‌های شهرت و ماندگاری بر صحنه، هرگز تن به پذیرفتن حرکت در مسیر «احترام به سلیقه‌ی مخاطب عام» نداد. و صد البته تاوان این مرام را نیز به سختی پرداخت.

فرهاد هنرمندی متفاوت بود. اما در جامعه‌ای که فرجام محتوم هم‌رنگ جماعت نبودن چیزی جز رسوایی نیست، فرهاد می‌گفت «هنرمند مجبور است یا برای حفظ خودش، اثرش را فدا و یا برای حفظ اثرش، خودش را فدا کند .»

و فرهاد از گروه دوم بود.


  • فرهاد مهرادموسیقی

نوشته های مرتبط

{"qurey":{"category__in":[42],"post__not_in":[503486],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

نخبه‌ستیزان چرا و چگونه نخبه‌خواه شدند؟

قدرت بی اقتدار و اقتدار بی قدرت

جشن تکلیف در گورستان حقوق

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

مخلوقات اشرف

بازگشت به جدید

دو حکومت، دو بختیار، دو ترور

خریدِ حمید

تقلید تولید و تولید مقلد

ایران و کاتخونِ شیعه

پیکار با انکار ایران

بی‌شـرف

برچسب نوشته ها

انقلاب مشق سیاست اسلام اپوزیسیون فلسفه روشنفکری انتخابات فقه اصلاحات ایران اخلاق مشروطیت مشروطه مارکسیسم پهلوی سینما دین هنر زنان

instagram

نی ما جوادپور مجموعه آثارنی ما جوادپور

و این منم؛ گفته‌ها و نوشته‌ها، نه آن‌که می‌گفت و می‌نوشت
#