نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من

نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من
  • صفحه خانگی
  • >
  • مقالات و مقولات
  • >
  • این سه سعید

در باب جلوس حاج سعید حدادیان بر کرسی استادی دانشگاه
این سه سعید

  • سپتامبر 5, 2023

«مرگ بر نویسنده‌گان حزبی! مرگ بر انسان‌های ادبی! ادبیات باید جزیی از هدف مشترک پرولتاریا باشد؛ باید پیچ و مهره‌ای در ماشین عظیم سوسیال دموکراتیکی باشد که کل پیش‌قراولان آگاه سیاسی طبقه‌ی کارگر به حرکت‌اش واداشته‌اند.»

ولادیمیر لنین

…

حدود یک ماه پیش از این، در یک سخن‌رانی با عنوان «یاوه در سیاست، خرافه در دیانت»، نکاتی در نقد نوع حضور مداحان حکومتی در عرصه‌ی سیاست و دیانت مطرح کردم. و امروز، با خبری مواجه شدم مبنی بر تقدیم کرسی استادی دانشگاه تهران به حاج سعید حدادیان.

پُرپیداست که در مسیر استادی افراد در دانشگاه، نباید مانعی مربوط به شغل دیگر آن‌ها قرار داشته باشد. به دیگر بیان، تا آن‌جا که اشخاص در مشاغل غیراخلاقی و غیرقانونی قرار نداشته باشند، نمی‌توان و نباید مانع حضور ایشان در دانشگاه، به عنوان استاد شد. بر این اساس، محک و معیارِ اصلی کسب کرسی استادی دانشگاه از میزان آزموده‌گی اشخاص در عرصه‌ی رشته‌ی خاصی آغاز می‌شود که قصد تدریس در آن زمینه دارند. پس از این مورد، سلامت روانی و اخلاقی آن شخص در جایگاه استاد دانشگاه، می‌تواند و باید به عنوان ملاک ارزیابی برای استمرار حضور او در آن جای‌گاه مورد توجه و استفاده قرار گیرد.

و چون چنین است، نمی‌توان و نباید فقط به این علت که شخصی به مداحی اشتغال دارد، با حضور او به عنوان استاد دانشگاه اعلام مخالفت کرد. به دیگر بیان، چه بسا یک مداح، در عرصه‌ی واقعیات ملموس و مشهود، بتواند یکی از آزموده‌ترین اساتید فیزیک یا شیمی یا فلسفه در دانشگاه باشد.

اما بررسی ماجرای استادی حاج سعید حدادیان، از همین‌جا آغاز می‌شود. و نخستین پرسش این است که آیا ایشان این موازین و معاییری را که تاکنون درباره ملاک و معیار استادی افراد در دانشگاه مطرح شد، می‌پذیرد؟ پاسخ به آشکارترین شکل ممکن این است؛ نه!

حاج سعید حدادیان از اهالی قبلیه‌ای است که نخستین و مهم‌ترین ملاک و معیار در راستای استادی اشخاص در دانشگاه را تعهد ایشان به ایدئولوژی مرکزی نظام جمهوری اسلامی می‌داند. بر این اساس، این ایدئولوژی مرکزی، در هر دوران و میدانی، به هر شکل که از جانب هسته‌ی مرکزی نظام مطرح شود، امثال حاج سعید حدادیان آن را به عنوان تخت پروکروستسی به کار می‌گیرند در ارزیابی دیگران.

با توجه به این نکته‌ی بنیادین است که پیش از ورود استاد حاج سعید حدادیان به دانشگاه، این نهاد علمی توسط حاج سعید و سایر رفقا و شرکا بدل به بیشه‌ای خالی از شیران شده است. و فقط در چنین بیشه‌ای است که شغالان می‌توانند بر مسند شیران نشینند و خود را در آیینه‌ی استادی دانشگاه ایران ببینند.

…

نظام جمهوری اسلامی به تکیه و تأکید بر حفظ و حراست از سه عرصه، گام در وادی آزمونِ تاریخ نهاد. آن سه عرصه عبارت بودند از :

  • دیانت
  • امنیت
  • علم

بنیان‌گذاران این نظام، بارها به طرح این مدعا می‌پرداختند که در دوران حکومت پهلوی، این سه عرصه دچار زوال و اضمحلال محض شده بود.

حضرات بر این نظر بودند که آن حکومت با خروج فقه از عرصه‌ی حقوق جدید، و مخالفت با نقش‌آفرینی روحانیت در امور اجرایی و تقنینی و قضاییِ کشور، و با عدم التزام به اِعمال احکام فقهی درباره زنان در عرصه‌ی عمومی، باعث وهن و هدم دیانت شده است.

در عرصه‌ی امنیت نیز، مدعای حضرات این بود که وابسته‌گی حکومت پهلوی اول و دوم به «امپریالیسم و کاپیتالیسم» (کذا) باعث استعمارپذیری حکومت ایران شده بود که یکی از توابع و توالی آن، از دست رفتنِ امنیت در کشور بود. از دیگرسو، با اشاره به «ساواک» و نوع مواجهه‌ی حکومت پهلوی دوم با منتقدان و مخالفان، در صور این مدعا می‌دمیدند که نه تنها کشور از «امنیت ملی» برخوردار نبود، بلکه شهروندان نیز از امنیت فردی بی‌بهره بودند.

درباره «علم» نیز، حضرات بر این نظر بودند که حکومت پهلوی از نظام آموزشی کشور در راستای تخدیر روان شهروندان ایران استفاده می‌کرد، و آن‌چه به نام «علم» در سطح آموزش ابتدایی و آموزش عالی در کشور مطرح بود، چیزی نبود جز «رسوبات آفت‌بارِ اندیشه‌های غربی».

بر این اساس، انقلابیون حاکم بر ایران، راه رفع مشکلات در این سه عرصه را فقط یک چیز دانستند؛ انقلاب. در همین راستا، نظام جمهوری اسلامی گام در وادی انجام انقلاب در امنیت، انقلاب در دیانت، و انقلاب در علم، نهاد.

اما، در عرصه‌ی امنیت، کارنامه‌ی تاریخی حضرات در پیش‌گاه تاریخ، عبارت است از جنگی 8 ساله با صدها هزار کشته و مجروح، تحریم‌های بیش از 30 ساله، و حبس و حصر و قتلِ نویسنده‌گان و اساتید دانشگاه و روزنامه‌نگاران و روحانیون و… به بهانه‌ی «ایجاد و تقویت امنیت» در کشور.

در این عرصه، تکیه و تأکید هسته‌ی مرکزی نظام بر این‌که هر منتقد و مخالفی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم «وابسته به دشمن» است، باعث شد تا عده‌ای با هدفِ تأمین امنیت، خود را دارای این امکان و توان بدانند و بیابند که اقدام به حذفِ منتقدان و مخالفان کنند. نماد و نمودِ برجسته‌ی این جریان، سعید امامی است.

در عرصه‌ی دیانت، فرجام سلطه و سیطر‌ ی یک قرائت از دین به عنوان «قرائت رسمی»، چیزی جز مواجهه‌ی مبتنی بر حذفِ منتقدان و مخالفانِ آن نوع قرائت از دین نبود. بر این اساس، از یک‌سو، بسیاری از مردم، ناکارآمدی نظام سیاسی حاکم را که به نام دیانت زمام امور در عرصه‌ی سیاست را به دست گرفته بود، به مثابه ناکارآمدی دیانت ارزیابی کرده، و مصداق «یخرجون من دین‌الله افواجا»، از عرصه‌ی دیانت خارج شدند.

از دیگرسو، عده‌ای که در جای‌گاه متولیان این قرائت رسمی از دین، در میدان ماندند، خود را دارای آن مایه حمایت از جانب حکومت دانستند، که نه تنها هرچه می‌خواهند بگویند و بنویسند، بلکه با منتقدان و مخالفان خود نیز هرچه می‌خواهند بکنند. این تضمینِ حمایت از جانب حکومت، توالی فاسد دیگری نیز در این عرصه داشت که عبارت بود از انجام هر نوع رفتاری با دیگران از جانب این افراد، در شرایطی که حضرات می‌پنداشتند با توجه به جای‌گاه رسمیِ دینی که در حکومت دارند، دیگران از توان و امکانِ اعتراض به آن‌ها برخوردار نخواهند بود. نماد و نمودِ برجسته‌ی این جریان، حاج سعید طوسی است.

اما در عرصه‌ی «علم»، نظام آموزشی کشور پس از گذر از غربالِ ویران‌گرِ «انقلاب فرهنگی»، بدل به جولان‌گاهِ سلطه و سیطره‌ی تعهدمحوریِ ایدئولوژیک بر تخصص‌محوریِ علمی شد. فرجام محتوم این ماجرا نیز چیزی نبود جز اخراج دانشجویان و اساتیدِ آزموده و آگاه از مدارس و دانشگاه‌های کشور، و سپردنِ مسند ایشان به معتقدان و متعهدان به ایدئولوژی مرکزی حکومت. نماد و نمودِ برجسته‌ی این جریان، حاج سعید حدادیان است.

بر این اساس، نظام سیاسی حاکم، سزاست دریابد که فرجام محتوم استمرار سیاستِ «انقلاب امنیتی»، «انقلاب دینی» و «انقلاب علمی» با آن محوریتِ ایدئولوژیک، چیزی نخواهد بود جز تبدیل عرصه‌ی امنیت و دیانت و علم، به تیولِ کسانی چون این سه سعید.


  • دانشگاهسعید حدادیانمداحی

نوشته های مرتبط

{"qurey":{"category__in":[42],"post__not_in":[503005],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

حجاب اسلامی در حجاب مارکسیسم

طلافروشی جوان با بدل شهبازی

در پیله ی آزادی

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

مخلوقات اشرف

بازگشت به جدید

دو حکومت، دو بختیار، دو ترور

خریدِ حمید

تقلید تولید و تولید مقلد

ایران و کاتخونِ شیعه

پیکار با انکار ایران

بی‌شـرف

برچسب نوشته ها

انقلاب مشق سیاست اسلام اپوزیسیون فلسفه روشنفکری انتخابات فقه اصلاحات ایران اخلاق مشروطیت مشروطه مارکسیسم پهلوی سینما دین هنر زنان

instagram

نی ما جوادپور مجموعه آثارنی ما جوادپور

و این منم؛ گفته‌ها و نوشته‌ها، نه آن‌که می‌گفت و می‌نوشت
#