نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من

نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من
  • صفحه خانگی
  • >
  • مقالات و مقولات
  • >
  • ایران و کاتخونِ شیعه

طباطبایی و تبیین سه سنت در تاریخ ایران
ایران و کاتخونِ شیعه

  • فوریه 26, 2025

«بحث من به فهم منطق تحول تاریخی ایران و جایگاه تاریخی آن مربوط می‌شود، یعنی من کوشش کرده‌ام نظریه‌ای فراهم کنم که از این منطق ناشی می‌شود.»

جواد طباطبایی / ملت، دولت و حکومت قانون

…

نظرورزی درباره نسبت و تناسب مبانی و آموزه‌های اسلام، و نظریه‌های غربیِ ناظر به سامان زیست اجتماعی در جهان جدید، از آغازین‌دوران حکم‌رانی قاجاریه بر ایران آغاز شد. در همین عرصه بود که علاوه بر اصحاب «کاروان معرفت»، کسانی چون میرزا عیسی و میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام نیز در عرصه‌ی سیاست با مسئله‌ی نسبت و تناسب میان مبانی و آموزه‌های اسلام با نظریه‌های سیاسی در جهان جدید، مواجه شده بودند. این ماجرا تا آستانه‌ی پیروزی جنبش مشروطه‌خواهی در ایران ادامه یافت و هر لحظه بر شعاع و عمق آن، افزوده شد.

پس از ایجاد و بسط حکومت صفوی، به عنوان نخستین حکومت‌ای که در تاریخ ایران، به صورت بنیادین و فراگیر، شرایطی برای عمل به احکام و آموزه‌های شیعیان در عرصه‌ی سیاست ایجاد کرده بود، نسبت میان اسلامِ شیعی در ایران با سیاست، دچار چالش‌های بنیادینی شد. معنا و مبنای این چالش‌های بنیادین این بود که از یک‌سو، پس از سده‌ها در تاریخ ایران، شیعیان در عرصه‌ی سیاست به قدرت رسیده، و از زیست فردی و اجتماعی در ظل و ذیل خلافتِ مبتنی بر اقتدار و قدرت اهل تسنن، خارج شده بودند، و از دیگرسو، بلافاصله پس از رسیدن به این شرایط تاریخی، خود را در مواجهه با سیل خروشانِ دیدگاه‌ها و نظریه‌های جدید درباره سیاست، و درباره ارتباط دیانت و سیاست، می‌دیدند، که از اروپا به سوی ایران روان شده بود.

در چنین شرایطی، انبان نظری اسلام شیعی، تهی بود از نظریه‌های نظام‌مند و منسجم در راستای تبیین ارتباط میان دیانت و سیاست به صورت عام، و در راستای تبیین همین رابطه، در دوران «غیبت»، به صورت خاص. اسلام شیعی در عرصه‌ی سیاست با چنین انبان تهی، در عین‌حال، همان‌گونه که اشاره شد خود را در مواجهه با سیل خروشان دیدگاه‌ها و نظریه‌های غربی در وادی سیاست و دیانت، و در وادی ارتباط میان این دو، می‌دید.

در عرصه‌ی الهیات اسلام، تا پیش از دوران حکومت صفوی، شعاع نظرورزی‌های متولیان کلام امامیه، در وجه غالب، از نظریه‌ی «حکومت جور»، فراتر نرفته بود. اما همان متولیان، در دوران حکومت صفوی، دریافتند که اگرچه دوران «غیبت» به پایان نرسیده، اما دوران جدیدی در عرصه‌ی زیست فردی و اجتماعی شیعیان آغاز شده است. حکومت صفوی، از میان گرایش‌ها و قرائت‌های متعدد و متنوعِ موسوم به شیعه، آن‌چه را به عنوان مذهب به رسمیت شناخت، شیعه‌ی اثنی‌عشری بود. در عرصه‌ی این مذهب بود که مفهوم سنت، اصولاً و اساساً معنا و مبنای متفاوتی داشت با سایر قرائت‌های ناظر به تشیع، و سایر مذاهب اسلامی، خصوصاً مذهب اهل تسنن.

سنتِ شیعی، امورِ ناظر به عرصه‌ی سیاست را در دوران «غیبت»، به وادی تعلیق و تقیه کشانده بود، اما در عین‌حال، وعده‌ی بنیادین ظهورِ امام معصوم غائب، در آغازین دوران غیبت همان امام، بر اساس وعده‌ی ظهورِ قریب‌الوقوع، مطرح شده بود. در چنان شرایطی، نخستین متولیان کلام امامیه، کوشیدند تا راه رفعی برای مشکلِ عدم تحقق وعده‌ی ظهورِ قریب‌الوقوعِ امام غائب، و ارتباط مشکلاتِ ناشی از عدم تحقق آن وعده با زیست فردی و اجتماعی شیعیان در ظل و ذیل خلافتِ اهل تسنن، ارائه کنند.

نوع و لون ورود متکلمان شیعه به این وادی را مقایسه کنیم با آن‌چه در نامه‌ی دوم پولس رسول به تسالونیکیان آمده است. در آن نامه، پولس خطاب به مسیحیانی که در انتظار ظهور دوباره‌ی  عیسی مسیح هستند می‌گوید « و اینک آن‌چه را که مانع ]ظهور[ است می‌دانید، تا او در زمان خود ظهور کند.» پولس رسول، بر این اساس، وعده‌ی ظهور قریب‌الوقوع عیسی مسیح را بی‌اعتبار می‌داند. هم‌او، در عین‌حال، به طرح مدعای ظهور و میدان‌داری «دجال» در همین دوران «غیبت» پرداخته، می‌گوید « زنهار کسی به هیچ‌وجه شما را نفریبد، زیرا تا آن مرتد ]دجال[ نیاید و آن مرد شریر؛ یعنی فرزندِ هلاکت ظاهر نگردد، آن روز نخواهد آمد.»

پولس در صور این مدعا می‌دمد که مسیحیان آن دوران، می‎دانند که چه چیز مانع ظهور عیسی مسیح است. این نکته‌ای است که آگوستین قدیس در «شهر خدا»، ضمن اشاره به اهمیتِ آن، آشکارا اعلام می‌کند «من صادقانه اعتراف می‌کنم که مقصود او را نمی‌دانم.» آگوستین، در ادامه، با بررسی برخی احتمالات درباره مراد همان مدعای پولس رسول، می‌نویسد «…افراد مختلف سخنان مبهم رسول را تا این حد مختلف تفسیر کرده‌اند. اما چیزی که بدون شک وی گفته، این است که مسیح برای داوری زندگان و مردگان نخواهد آمد مگر زمانی که دشمن او دجال نخست برای گمراه کردن کسانی که در روح مرده‌اند، آمده باشد هرچند گمراه شدن آنان نتیجه‌ی داوری پنهان خدا در گذشته است.»

سده‌ها پس از طرح این‌گونه مدعیات و تفاسیر، کارل اشمیت با ارجاعی تاریخی به همان بخش از نامه‌ی دوم پولس رسول به تسالونیکیان، به طرح مفهومی پرداخت تحت عنوان «کاتخون» (katechon).

کارل اشمیت از منظر الهیات سیاسی، کوشید تا ضمن ارائه‌ی تبیینی در راستای نوع سامان زیست اجتماعی مسیحیان در دوران «غیبت»، بر این مسئله تاکید کند که ورای تحقق وعده‌ی نابودی دجال توسط عیسی مسیح، در دوره‌ی تاریخیِ «غیبت»، چه نیروهایی و چگونه می‌توانند بدل به مانعی در راستای سلطه و سیطره‌ی دجال بر تاریخ شوند. «کاتخون»، بر همین اساس است که روزنه‌ای از منظر تبیین مبتنی بر الهیات سیاسی می‌گشاید بر دوره‌ای از تاریخِ مسیحیت، که با توجه به استمرار و گسترش آن، بدل به میدانی جهت ظهور و بروز و سلطه و سیطره‌ی سکولاریسم شده است. به دیگر بیان، کارل اشمیت با «کاتخون» بر آن بود تا به ارائه‌ی تبیینی ناظر به استمرار دوران «غیبت» بپردازد، اما این دوران، از جایی به بعد، بدل شد به دورانِ غیبتِ مبانی و آموزه‌های مسیحیت در عرصه‌ی زیست اجتماعی؛ و این یکی از مبانی و معانی سکولاریسم است. اما روایت و تبیین اشمیت از سکولاریسم، از نوع و لون دیگری است. اشمیت بر این باور بود که «تمام مفاهیم بنیادین آموزه‌ی مدرنِ دولت، صورتِ سکولارِ مفاهیم الهیاتی هستند.» بر این اساس، چه باک از سکولاریسم در دوران «غیبت»، چرا که مدرنیته در متن و بطنِ ماجرا، چیزی نیست جز تجلی سیمای دیگری از «کاتخون».

از نوع و لون انتقاداتی که به نظریه‌ی کارل اشمیت وارد شده، آگاهیم، اما ناظر به موضوع این وجیزه، بر آنیم تا نشان دهیم که تاثیرات «کاتخون» در دوران «غیبت» امام دوازدهم شیعیان، در ایرانِ، در مواجهه با جهان جدید، چه بود.

جواد طباطبایی در بخش‌هایی از مجموعه آثار خود، بدون ارائه‌ی بحثی از منظرِ آن‌چه تاکنون مطرح کردیم، به این مسئله‌ی بنیادین پرداخته است. طباطبایی، با ارائه‌ی بحثی از منظر فلسفه‌ی تاریخ، و از منظرِ الهیات سیاسی درباره سنتِ شیعی در اسلام ، بر آن است تا نشان دهد که «کاتخون» در ایرانِ پیش از برآمدن حکومت صفوی، نمی‌توانست در عدم ابتنا و التفات نسبت به تداوم سنت در ایران، جای‌گاه و پای‌گاهی در عرصه‌ی تاریخ داشته باشد. بر این اساس، «کاتخون» در ایران، در مواجهه‌ی هم‌زمان با «سه سنت» قرار داشت؛ سنت نبوی، سنت شیعی، سنت ایرانی. مراد از سنت ایرانی، در این‌جا، مجموعه‌ای نظام‌مند از وجوه فرهنگی و تمدنیِ ناظر به استمرار تاریخی آموزه‌های برآمده از نظام نظری ایران باستان است. بنابراین، در این‌جا، تفاوتی وجود دارد میان سنت ایرانی، و سنت در ایران. در عرصه‌ی سنت ایرانی آموزه‌هایی دینی نیز وجود داشت، اما این آموزه‌ها متاثر از اسلام شیعی نبود. در سوی دیگر ماجرا، عرصه‌ی سنت در ایران کاملاً تحت تاثیر اسلام شیعی قرار داشت. در این‌جا، در مسیر فهم و ارزیابی این پرسش قرار می‌گیریم که آیا اسلام شیعی تحت تاثیر سنت ایرانی ایجاد شد و بسط یافت؟

پاسخ به این پرسش بنیادین، در گرو تنقیح و توضیح عبارت «تحت تاثیر»، قرار دارد.      

بر زمین واقعیات ملموس و مشهود، مشخصاً و خصوصاً در ابتدای دوران خلافت بنی‌امیه، آموزه‌ها و روش‌هایی از متن بطن سنت ایرانی وارد عرصه‌ی سیاست، و عرصه‌ی ارتباط میان دیانت و سیاست، شد. این آموزه‌ها و روش‌های ناظر به عرصه‌ی سیاست، خود، به مثابه فرآورده‌های فرآیندِ نظام نظری ایران باستان بودند؛ نظام‌ای نظری که متضمن اندیشه‌ی ناظر به الهیات سیاسی نیز بود. بر این اساس، خلافت اسلامی در نخستین تلاش‌ها در عرصه‌ی سامان زیست اجتماعی، تحت تاثیر سنت ایرانی قرار گرفت. در ادامه، جماعت متعدد و متنوعی که هر کدام خود را به نوعی اخلاف صالح و برحقِ، منبعِ سنت نبوی، یا به دیگر بیان، خود را تنها «اهل بیتِِ» حقیقی و مشروع می‌دانستند، تحت لوای شیعه، در مواجهه‌ی مذهبی و سیاسی با خلافت اسلامیِ تحت سلطه و سیطره‌ی اهل تسنن، قرار گرفتند.

این مواجهه، در ایران، به سه نوع امکان ظهور و بروز داشت. در نوع نخست، اسلام شیعی می‌توانست ابتنا خلافت اسلامی بر برخی از وجوه نظام نظری ایران باستان را مصداق انحراف از سنت نبوی بداند. در نوع دوم، اسلام شیعی می‌توانست ابتنا خلافت اسلامی بر برخی از وجوه نظام نظری ایران باستان را مصداق انحراف از سنت ایرانی بداند. و در نوع سوم، اسلام شیعی می‌توانست ابتنا خلافت اسلامی بر برخی از وجوه نظام نظری ایران باستان را نه انحرافی از سنت نبوی، نه انحرافی از سنت ایرانی بداند، اما، اصولاً و اساساً فرجام محتوم چنین ابتنائی را سازگار با مبانی عقیدتی خود نداند.

بر این اساس، اسلام شیعی در ایران، در مقام هر نوع موضع‌گیری در مواجهه با خلافت اسلامی، گریز و گزیری از موضع‌گیری درباره سنت ایرانی نداشت. به دیگر بیان، نفوذ و رسوخ وجوهی از سنت ایرانی در متن و بطن زیست فردی و اجتماعی در ایران، شرایطی تاریخی ایجاد کرده بود که بر اساس آن، اسلام شیعی نمی‌توانست فارغ از تاثیرات آن، جایی بر زمین واقعیات ملموس و مشهودِ تاریخی داشته باشد. معنای این شرایط تاریخی چیزی جز این نبود که سنت شیعی، بر زمین واقعیات ملموس و مشهود تاریخی، بر دو پایِ سنت ایرانی، و سنت نبوی، استقرار و استمرار یافته بود.

اما این نوع استقرار و استمرار سنت شیعی، در ادامه، بر اساس مواجهه با شرایط تاریخی جدید، گریز و گزیری از تعیین نسبت و تناسبِ هرزمانی و هم‌زمانِ خود با سنت ایرانی و سنت نبوی نداشت.

جواد طباطبایی در آثار خود، دریچه‌ای ارزش‌مند بر فهم این واقعیت تاریخی می‌گشاید که فهم و درک و دریافتِ غیرایدئولوژیکِ نسبت و تناسب میان آن سه سنت در ایران، چرا و چگونه به کلید فهم معنا و مبنای سنت در ایران، بدل می‌شود.

…

«کاتخون» در سنت شیعی در ایران، از این جهت دارای اهمیت فراوان و بنیادین است که بر اساس آن، سنت شیعی نسبت و تناسبی که طی سده‌ها میان سنت ایرانی و سنت نبوی ایجاد شده بود را دچار تحولات بنیادین کرد. این تحولات بنیادین، خصوصاً پس از آغاز دوران حکومت صفوی، تاثیرات تاریخی و دوران‌ساز خود را در ایران به نمایش گذاشت. دوران حکومت صفوی، همان‌گونه که اشاره شد، تفاوتی بنیادین با حکومت‌های پیش از خود در ایران داشت. یکی از مبانی این تفاوت، علاوه بر تشکیل حکومت منسجم و فراگیر شیعه در ایران، این بود که دوران حکومت صفوی، در سطح جهانی، دوران ایجاد و بسط حکومت‌های جدید در اروپا، بر اساس نظریه‌ی دولت از وجه ملّی بود. از همین منظر، و بر همین اساس، طباطبایی بر این باور بود که «برآمدن صفویان فرصت دیگری برای احیای امر ملّی در صورتی متفاوت بود. نمی‌توان گفت که برآمدن صفویان نوعی “تشکیل دولت ملّی” بود است، اما این ادعا نیز که صفویان حکومتی دینی ایجاد کردند درست نیست. زمانه‌ی صفویان عصر “دولت های ملّی” در اروپا بود و صفویان نیز که در مناسبات میان قدرت‌های جدید اروپایی و خلافت عثمانی درگیر شده بودند ناچار بودند از منطق آن پیروی کنند که منطق امر ملّی بود. از آن‌جا که عناصر امر ملّی در ایران، چنان که گفتیم، پیوسته، وجود داشت، اینک که در فرمانروایی صفویان نظر می‌کنیم، به طور طبیعی، آن را نوعی از “دولت ملّی” می‌توانیم بفهمیم بویژه این که در این دوره یک اتفاق مهم نیز افتاد و آن اینکه تشیع صفویان، در برابر تسنن رسمی خلافت عثمانی، هم چون وجهی در تداوم امر ملّی ایران ظاهر شد و تا شکست ایران در جنگ‌های ایران و روس نیز در نظام سنت وارد شد، یعنی شالوده‌ی خود را همچون دین ملّی استوار کرد.»

بنابراین، «کاتخون» در دوره حکومت صفوی،  بدل به پلی می‌شود در راستای تسهیل گذار ایران از سنتِ قدیم، به سوی استقرار در آستانه‌ی جهان جدید. در چنین شرایطی، افزایش طول و عمقِ دوران «غیبت»، نمی‌توانست و نمی‌بایست باعث افزایش طول و عمقِ غیبتِ دولت و حکومت قانون و ملیّت در ایران می‌شد. به دیگر بیان، مولفه‌ها و آموزه‌هایی ناظر به ایجاد و بسط دولت و ملیّت که ریشه در خاکِ سنت ایرانی داشت، به کار گرفته شد تا ایران با توسل و تمسک به آن‌ها، بتواند خود را از سلطه و سیطره‌ی سنت نبوی بر عرصه‌ی سیاست، به سوی مبانی دولت و ملیّت به معنا و مبنای جدید، رهایی بخشد. باز هم به دیگر بیان، سنت شیعی در ایران، که تا پیش از دوره حکومت صفوی، هیچ نظریه‌ی منسجم و نظام‌مندی در عرصه‌ی سیاست در انبان تاریخی خود نداشت، به تنهایی نمی‌توانست در اتصال و امتزاج با حکومت صفوی باعث گذار ایران از دوران سنت به سوی استقرار در آستانه‌ی دوران جدید شود.

تا پیش از جواد طباطبایی، هیچ‌کس در عرصه‌هایی چون اندیشه‌ی سیاسی، فلسفه‌ی سیاست، فلسفه‌ی تاریخ، و حتی در عرصه‌ی الهیات سیاسی، مسیرِ این فهمِ بنیادین؛ ناظر به اختصاصاتِ تاریخی گذار ایران از قدیم به جدید را فراخ و هم‌وار نکرده بود.

طباطبایی، محقق و پژوهش‌گر اهل خبرت و عبرت را در چنین مسیری قرار می‌دهد تا بر اساس آگاهی و آشنایی نسبت به معانی و مبانی گذار از قدیم ایران به جدید ایران، به امکانِ تبیین درافتادن ایران از اوج‌های ناظر به آن «گذار»، به حضیض‌هایی چون انقلاب 1357 دست یابد. بر این اساس، کلید فهم مسائلی از این نوع و لون که در عرصه‌ی سنت در ایران، آفات اجتهادات نظری و مشی عملیِ متولیان سنت نبوی و سنت شیعی در راستای سلطه و سیطره بر سنت ایرانی چه بوده است، در دستانِ آثار طباطبایی قرار دارد. طباطبایی در آثار خود، مقدمات فهم این مسئله‌ی بنیادین را نیز فراهم می‌کند که بر اساس پیوند ایجاد شده میان سنت ایرانی و مبانی فلسفی و علمی جهان جدید؛ در راستای ایجاد دولت و ملّت، اگرچه سدِ «غیبت امام» در برابر دریای مخالفت با غیبتِ دولت و ملیّت در دوران جنبش مشروطه، شکسته شد، اما چرا و چگونه ایران بر اساس انقلاب 1357 به دورانِ غیبتِ دولت و ملیّت، و سلطه و سیطره‌ی نایبانِ «امام غایب»، بر عرصه‌ی سیاست، رسید. به دیگر بیان، چرا «کاتخون» که در جنبش مشروطه‌خواهی در مواجهه با برآمدنِ حکومت قانون و دولت و ملیّت، رنگ باخته بود، حدود یک سده بعد، بر اساس سلطه و سیطره‌ی ایدئولوژیک سنت نبوی و سنت شیعی، بر سنت ایرانی، در قالب «ولایت فقیه»، ایران را از استقرار در آستانه‌ی جهان جدید، به استمرار جهان قدیم، بازگرداند.


  • الهیاتالهیات سیاسیطباطباییفقهکاتخونکارل اشمیتکلاممسیحیتمشروطیت

نوشته های مرتبط

{"qurey":{"category__in":[42],"post__not_in":[503814],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

سنگ واقعیت بر شیشه کبود توهم

باب‌ها از کدام باب می‌آیند؟

از انقلاب اسلامی تا انقلاب اسلاوی

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

مخلوقات اشرف

بازگشت به جدید

دو حکومت، دو بختیار، دو ترور

خریدِ حمید

تقلید تولید و تولید مقلد

ایران و کاتخونِ شیعه

پیکار با انکار ایران

بی‌شـرف

برچسب نوشته ها

انقلاب مشق سیاست اسلام اپوزیسیون فلسفه روشنفکری انتخابات فقه اصلاحات ایران اخلاق مشروطیت مشروطه مارکسیسم پهلوی سینما دین هنر زنان

instagram

نی ما جوادپور مجموعه آثارنی ما جوادپور

و این منم؛ گفته‌ها و نوشته‌ها، نه آن‌که می‌گفت و می‌نوشت
#