نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من

نی ما جوادپورمجموعه آثار نی ما جوادپور نی ما جوادپور

  • برنامه ها
    • مشق
    • مـکـتـوم
    • انتهای نهایت
  • مقالات و مقولات
  • روزنگار
  • سـخنرانی و درسگفتار
  • اشعار
  • پیشنهاد و معرفی
  • کتاب
  • روزنامه آنلاین تقریر
  • ارتباط با من
  • صفحه خانگی
  • >
  • پیشنهاد و معرفی
  • >
  • از “بودن” تا “شدن”

لیر شاه / ویلیام شکسپیر
از “بودن” تا “شدن”

  • مارس 24, 2021

شکسپیر از تبار عالمانی ست که انسان شناسی واقعگرایانه به مثابه ستونه خیمه ی آثارشان بشمار می رود …

شکسپیر تنها خالق مجموعه ای از نمایشنامه ها و اشعار نیست، شکسپیر پیش و بیش از آن “خالق شخصیت هایی” ست که انسان را بما هو انسان نمایش می دهند، و مجموعه ی این شخصیت ها در مجموعه آثار اوست که ما را با مجموعه ای از آنچه بصورت بالفعل و بالقوه در خود داریم مواجه می کند …

وجوه “انسان شناسی واقعگرایانه” و “روانشناسی انسانگرا”( که قرنها بعد در سطحی دقیق تر مبتنی بر روش شناسی ِ مشخص ِ علمی از جانب “روانشناسان موج سوم”؛ کسانی چون کارل راجرز، آبراهام مزلو و ویکتور فرانکل مطرح شد) در آثار شکسپیر از گذشته تا هنوز و از هنوز تا همیشه می تواند چراغ راه انسان باشد در عبور از کوره راه های ظلمت خیز روزگار …

“لیر شاه” تراژدی ِ پدر و فرزندانی ست که باید شرنگ ِ شرارت هایی شرم آور بنوشند تا در نهایت دریابند که روابط انسانی در هر سطح و مقام و مرتبه را باید در “انسان شدن” فهمید و آغاز کرد …

پس از درک و رعایت “انسان شدن” است که می توان در سایه ی باور به جایگاه “پدر،مادر،فرزند،خواهر و برادر بودن” آرمید …

این سلوک ِ مسئولیت مدارانه از “بودن” به “شدن” است که سلاله ی “انسانیت” محسوب می شود …

“لیر شاه” را با هم بخوانیم تا دریابیم که تشابه جایگاه ِ”خواهر بودن” چگونه می تواند سرشار از تفاوت در جایگاه “انسان شدن” باشد… و این مهم را شکسپیر در نمایش ِ وجوه مشابه و متفاوت ِ سه شخصیت در برابر ما قرار می دهد ؛ گونریل ، ریگان و کوردیلیا …

“لیرشاه” را باهم بخوانیم تا دریابیم که دعوی ِ اصالت “برادری”، آنگاه که عاری از شرافت و انسانیت باشد چگونه می تواند در برابر چشمان روزگار فرجامی همچون از حدقه درآوردن چشمان پدر و ریختن خون ِ برادر را رقم زند … و این مهم را شکسپیر در نمایش وجوه مشابه و متفاوت سه شخصیت در برابر ما قرار می دهد ؛ گلوستر ، ادموند و ادگار …

“لیرشاه” را باهم بخوانیم تا دریابیم ارزش ِ همراهان ِ “منتقد” و “مستقل” را در برابر آفات ِ وجود همراهان ِ بی مایه و چاپلوس … و این مهم را شکسپیر در به نمایش نهادن دو شخصیت ِ ” کنت ” و ” دلقک ” به ما می آموزد …

“کنت” نمونه ی بارز ِ معجون ِ جان افزای ِ “وفاداری و انتقاد” است … و مثال ِ ملموس ِ “دلسپرده بودن” و “سر سپرده نبودن” …

و در این میان احوال و افعال و اقوال دو “پدر” بسیار عبرت آمیز و حسرت خیز است ؛ “لیر” و “گلوستر” …

هر دو پدرهایی هستند که ستون ِ گمان های خود به فرزندان را نه بر خاک ِ تعقل بلکه بر آب تعبد نهاده اند …

آنگاه که “لیر” در هنگامه ی تقسیم ِ میراث ِ سلطنت میان فرزندان خود تنها به “زبان” توجه و از “نگریستن” غفلت کرد و جز چاپلوسی و سرسپردگی در پی چیزی نبود …

و آنگاه که ” گلوستر” در هنگامه ی طغیان ِ ظنون ِ بی اساس، تنها به آنچه بر “زبان” ِ ادموند آمد تکه کرد و از “نگریستن” ِ مبتنی بر تعقل و تامل بر احوال و افعال ِ “ادگار” غفلت ورزید …

فرجام آن شد که هر دو “پدر” در مکتب تجربیات مبتنی بر گذر زمان، درسی از روزگار بگیرند که پیش از آن از هیچ آموزگار نگرفته بودند …

“گلوستر” پدری شد که تاوان “چشم فروبستن” بر حقیقت را با از حدقه بیرون شدن ِ دو چشم داد و احوال او در آن دوران چه قرابتی داشت با این شعر شاملو که ؛

آه اسفندیار مغموم !

تو را آن به که چشم فرو پوشیده باشی …

“گلوستر” در ابتدای صحنه ی اول از پرده ی چهارم می گوید ؛

” من راهی در پیش ندارم و از این جهت محتاج چشم نیستم. وقتی قدرت دیدن داشتم دچار لغزش می شدم. اغلب دیده شده که امتیازاتمان گمراهمان می کنند و چون تبدیل به نقص شدند وسیله ی آسودگیمان می گردند”…

اما “گلوستر” این جمله را جز برای تسلی خاطر ِ پریشان خود نمی گوید، چرا که حتی پس از وداع با دوچشم نیز روی “آسودگی” نمی بیند …

“پدر” باید بیاموزد و این آموزه را به فرزندان انتقال دهد که تفاوتی ست میان “دیدن” و “نگاه کردن” …

“گلوستر” و “لیر” تمامی آن دسیسه ها و چاپلوسی ها و صحنه آرایی ها را “می دیدند” اما به آنها “نگاه نمی کردند” …

شکسپیر در “لیرشاه” چشمان ِ “گلوستر” را از حدقه در می آورد و او را با چشمه ی جوشان خون و اشک در بیابانها روان می کند تا مولانا اینچنین از جان او لب به دعا گشاید ؛

بعد از این ما دیده خواهیم از تو بس

تا نپوشد بحر را خاشاک و خس

“لیر” نیز در روزگار عسرت لب به گلایه از زمین و آسمان می گشاید که چرا اینگونه ظلمت گستر شده اید که آدمی را توان و امکان دیدن روشنایی نیست … اما پادشاه ِ پدر باید بیاموزد که تنها ظلمت خیزی زمانه نیست که مانع و رادع ِ مشاده ی نور است، بل آنگونه که ابراهیم گلستان گفت ؛

” برای دیدن روز کافی نیست، چشم می خواهد …”


  • شکسپیرلیر شاهنمایشنامه

نوشته های مرتبط

{"qurey":{"category__in":[48],"post__not_in":[501123],"posts_per_page":3,"ignore_sticky_posts":1,"orderby":"rand","post_type":"post"},"title":"\u0647\u0645\u0647","post_title":1,"between":"40px","layout":"grid","grid_layout":"grid_3","padding":{"left":"20","top":"20","right":"20","bottom":"20"},"ratio":"rd-ratio75","image_size":"medium","excerpt":"","alignment":"right","meta_layout":{"between":"between-2","layout":"layout-3"},"box_layout":"none","image_effect":"grow","caption_effect":"imghvr-fade","key":"related","post_type":"post","action":"reza_post_grid_3","post_status":"publish"}

فرزندان ِ آسیب ؛ مادران ِ خطر

پایان مرگ

برای او یا به عشق او ؟

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ها

{"number":"8","cats":"","orderby":"","post_title":1,"title":"\u0647\u0645\u0647","excerpt":"","excerpt_limit":"","title_limit":"","meta":{"meta_category":"","meta_author":"","meta_date":"","meta_view":"","meta_comments":""},"list_layout":"list_1","featured_layout":"featured_1","between":"40px","image_size":"full","ratio":"rd-ratio75","image_width":"40","box_layout":"boxed-details","caption_layout":"","key":"widget_blog_list","post_type":"post","action":"reza_post_list_1","post_status":"publish"}

مخلوقات اشرف

بازگشت به جدید

دو حکومت، دو بختیار، دو ترور

خریدِ حمید

تقلید تولید و تولید مقلد

ایران و کاتخونِ شیعه

پیکار با انکار ایران

بی‌شـرف

برچسب نوشته ها

انقلاب مشق سیاست اسلام اپوزیسیون فلسفه روشنفکری انتخابات فقه اصلاحات ایران اخلاق مشروطیت مشروطه مارکسیسم پهلوی سینما دین هنر زنان

instagram

نی ما جوادپور مجموعه آثارنی ما جوادپور

و این منم؛ گفته‌ها و نوشته‌ها، نه آن‌که می‌گفت و می‌نوشت
#